جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار و مصائب محرمی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط MHP با نام اشعار و مصائب محرمی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 14,744 بازدید, 520 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار و مصائب محرمی
نویسنده موضوع MHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Lord

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,139
3,268
مدال‌ها
1
«جواد حیدری»

كوفه بهر قتل من اصرار دارد يا حسين
كوفه بر بغض علی اقرار دارد يا حسين.
****
كوچه های كوفه همرنگ مدينه گشته اند
دربهاي بسته چون ديوار دارد يا حسين.
****
موقع افطار هم كوفه به من آبي نداد
سفره اي خشكيده در افطار دارد يا حسين.
****
كاش من مهمان يك قوم مسيحي مي شدم
كوفه رسمي بدتر از كفار دارد يا حسين.
****
در ميان كوچه مي گردم دعايت مي كنم
مسلم تو ديده اي خونبار دارد يا حسين.
****
تا كه حج تو شكست از من لب و دندان شكست
كوچه گرد كوفه حالي زار دارد يا حسين.
****
دست كوفه از علي كوتاه مانده حاليا
با علي اكبر تو كار دارد يا حسين.
****
کاش با ام البنین می ماند در خانه رباب
شهر کوفه حرمله بسیار دارد یا حسین.
****
او فقط تیر سه پر در ذبح صیدش می زند‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍
در شکارش شیوه ای قهار دارد یا حسین.
****
نیزه های حمل سر را هم سفارش داده اند
راس پاکت قصه ای دشوار دارد یا حسین.
****
کوفه آغاز مصیبت های زینب می شود
گریه ها در کوچه و بازار دارد یا حسین.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,139
3,268
مدال‌ها
1
«حسین ایمانی»

سپاه فتنه برای تو نقشه هـــــا دارد
چقدر کرب و بلا قصه بـلا دارد.
****
نزن تو خیمه در اینجا که لشگر کوفه
نگاه شومُ و عجیبی به خیمه ها دارد.
****
پناه بردن تو بر خدا عجیب نبود
عجب در آنکه کـلام تو کربـلا دارد.
****
بیا و خواهش خواهر نکن رد و برگرد. ****
که لرزه بر دلم افتاده، تـرس جا دارد.
****
برای حفظ رکابم و ان یکاد بخوان
که پشت نخل کسی هست و فکرها دارد.
****
ربابه را به درون حرم ببر، لشگر
دو چشم خیره به حلقوم طفل ما دارد.
****
تو را به لرز رقیه قسم نزن خیمه
هنوز گوش گلت گوشـواره را دارد.
****
نبر مرا سوی گودال و شرح حال نگو
برای گیسوی تو، هر رگت حنا دارد.
****
عزیز دختر زهرا، غروب عاشورا
چقدر سایه سر روی نیزه ها دارد؟.
****
بیا امید محرم که عمه سادات
برای آمدنت انتظارها دارد.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,139
3,268
مدال‌ها
1
«وحید قاسمی»

کوچه گردي نکن حبيب خدا
ميهماني تو منزلت داري
دعوتت کرده اند اين مردم
تو از اين کوفه دست خط داري.
****
رو نزن گوششان کَر است امشب
با غم بي کسي مداراکن
همه دارند ميروند آقا
بيصدا گريه کن تماشا کن.
****
اي ولي فقيه دلخسته
اي ابَر مرد قهرمان چه خبر؟
نامه دادي حسين برگردد؟
از امام زمانمان چه خبر؟.
****
باز هم بي بصيرتي کردند
جهلشان کار دستشان داده
لقمه هاي حرام را خوردند
دل بريدند از شما ساده.
****
چاله کَندَند بر سر راهت
تا که گودال را مَحَک بزنند
ريسمانِ جهالت آوردند
تا به زخم دلت نمک بزنند.
****
کوفه بال و پر شما را بست
کُنج ديوارِ ِخسته افتادي
تنگي کوچه هاش باعث شد
ياد پهلو شکسته افتادي.
****
ضربه هاشان به پهلويت ميخورد
دردهايت يکي دو تا كه نبود
چقدر زود دوره ات کردند
کوفه گودالِ کربلا که نبود.
****
با غرور شكسته آقا جان
سر ِدارالاماره ات بردند
باورم نيست با تني بي سر
سمت ميخ قناره ات بردند.
****
آب در حسرت لبانت سوخت
لب پاره مُعَذَّبي آقا
گريه هايت به کوفيان فهماند
فکر فرداي زينبي آقـــا.
****
تهمت خوردن شراب زدند
به شما مرد حق پرست آقا
تازه با اينکه خيزران نزدند
دو سه دندانتان شکست آقا.
****
خيزران گفتم و دلم خون شد
دهنم تير ميکشد چه کنم
روضه ات را به سمت بَزم شراب
دست تقدير ميکشد چه کنم.
****
بي ادب تا که چوب را برداشت
قلم آشفته شد مُرّکب ريخت
بي ادب چوب را که بالا برد
غم عالم به جان زينب ريخت.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,139
3,268
مدال‌ها
1
«سید سعید پورهاشمی»

با اضطراب و دلهره از روی بام ها
باشد از این سفیر به آقا سلام ها.
****
در رو به روی دارالعماره ز کینه ها
باشد برای کشتن من ازدحام ها.
****
حال و هوای شهر پر از بی وفایی است
بیعت شکسته اند همه بی مرام ها.
****
این کوفیان بی خرد و تابع هوس
شرمی نکرده اند ز روی امام ها.
****
اسفند توی کورۀ آهن بریختند
تا بوی کسب تازه رسد بر مشام ها.
****
برخی برای گندم و برخی برای زر
حاضر شدند تا شکنند احترام ها.
****
چندین هزار نامه برایت نوشته اند
بوی فریب می رسد از آن پیام ها.
****
"مولا میا به کوفه" فقط ذکر مسلم است
شاید رسد به تو همۀ این کلام ها.
****
« من سر بریدۀ سر دارالعماره ام »
پس جان من فدای لب تشنه کام ها.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,139
3,268
مدال‌ها
1
«رضا جعفری»

در چشمها طراوت باغ ترانه نیست
اینجا نگاه آینه هم صادقانه نیست.
****
وقتی درختها همه سرنیزه می شوند
‏برگی برای ساختن آشیانه نیست.
****
پشت سر عدا لت من حرف می زنند
این طایفه تشهدشان مؤمنانه نیست.
****
ازکارگاه رونق آهنگران شهر
پرسیده ام ز عاطفه اینجا نشانه نیست.
****
پوسیده است بیعت چوبین مردمش
قابل برای تعارف بر موریانه نیست.
****
هم پشت بام شهر مرا سنگ می زنند
هم اعتماد تکیه به دیوار خانه نیست.
****
این دستهای سخت و خشن راکه دیده ام
دندانه های کندن گیسوست، شانه نیست.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,139
3,268
مدال‌ها
1
«سید محسن حسینی»

کی می شود سحر، شب تنهاییم حسین
ک.س نیست آگه از دل شیداییم حسین.
****
‏پایم ز راه مانده و دستم به ریسمان
درکوچههای کوفه تماشاییم حسین.
****
‏من را نشان دهند به انگشت کوفیان
عشقت کشیده است به سوداییم حسین.
****
‏از بسکه خون گریستهام از فراق تو
از دیده رفته قدرت بیناییم حسین.
****
‏غم نیست گر بود به تن من هزار زخم
زخم زبان ربوده شکیباییم حسین.
****
‏در زیر تیغ عشق چوگل خنده میکنم
بالای دار گرم دل آراییم حسین.
****
اینجا سخن ز نیزه و از جسم اکبر است
دلخون بیاد آن گل لیلاییم حسین.
****
اینجا سخن زکودک و از گاهواره است
از دور من به نغمه لالاییم حسین.
****
اینجا سخن ز سیلی و طفل سه ساله است
من هم بیاد صورت زهراییم حسین.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,139
3,268
مدال‌ها
1
«حمید رمی»

دردی به دل دارم ولی درد آشنا نیست
حرف وفاداری است امّا با وفا نیست.
****
در کوچه ها ﭘﯿﭽﯿﺪه رنگ و بوی غربت
جز طوعه در این شهر با من هم نوا نیست.
****
هم چون علی من نیز در کوفه غریبم
در قلب من جز مهر و عشق مرتضی نیست.
****
ارزان ترین کالا شده شمشیر و نیزه
انگار کوفه جز به قتل تو رضا نیست.
****
بر روی دیوار غریبی سر نهادم
زیرا همه بیگانه اند و آشنا نیست.
****
با نائب تو این چنین کردند، مولا
کوفه میا، کارش به جز ظلم و جفا نیست.
****
دیروز این مردم همه تکبیر گویان
امروز حتی یک نفر هم هم صدا نیست.
****
اول فداییِّ تو در کرب و بلایم
هر چند قربان گاه من در کربلا نیست.
****
تا می توانی با خودت معجر بیاور
این جا جوان مردی، مسلمانی، حیا نیست.
****
از بام هاشان بر سَرَم آتش نشاندند
با خواهرت برگو امان در کوچه ها نیست.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,139
3,268
مدال‌ها
1
«محمد امین سبکیار»

داغ نشسته بر جگرم را شماره نیست
شب هم شبیه چشم ترم پر ستاره نیست.
****
خورشید من! به سبزی عمامه ات قسم
این جا هوا گرفته و اصلاً بهاره نیست.
****
آقا بمان و حج خودت را تمام کن
چشمی به خیر مقدم تو در نظاره نیست.
****
پای پیاده در دل هر کوچه دیده ام
حتی برای یاری تو یک سواره نیست.
****
گیرم که شب سحر شود اما چه فایده
عمری برای نامه نوشتن دوباره نیست.
****
حالا به پایِ دارم و دستم به دامنت
تنها حلال کن که دگر راه چاره نیست.
****
حتماً سری به سر در دروازه ها بزن
دیدی اگر سرم سر دارالعماره نیست.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,139
3,268
مدال‌ها
1
«حبیب‌الله چایچیان«حسان»»

دشمنان نقشه کشیدند و تفکر کردند
تا مرا در به در و غرق تأثر کردند.
****
کی گذارم که شود نقشۀ آنان عملی
گرچه بسیار درین باره تدبر کردند.
****
م یکنم زیر و زبر دولت پوشالیشان
تا که بر عکس شود آنچه تصور کردند.
****
من سفیرم که فرستاده مرا ثار الله
از ره جهل به من فخر و تکبر کردند.
****
گفتۀ ما، همه احکام خدا بود و رسول
حرق حق را نشنیدند و، تمسخر کردند.
****
میهمان را که به زنجیر گران می بندد؟
شامیان خوب پذیرائی در خور کردند.
****
چون که غربت زده و خاك نشینم دیدند
با زر و زیور شان، ناز و تفاخر کردند.
****
پیش چشم من غارت زده، همسالانم
زینت گوش خود آویزه ای از در کردند.
****
آستین کرده ام از شرم، حجاب رویم
پیش آنان که به سر، معجر و چادر کردند.
****
دست در دست پدر، گشته تماشاگر من
چشمم از غصه، پر از اشک تحسر کردند.
****
لحظه ای داغ عزیزان، نرود از یادم
خوب، از غصه دل کوچک من پر کردند.
****
همه آسوده بخفتند به کاشانه خویش
بستر از خاکم و، بالین من آجر کردند.
****
ای خوش آنان که (حسان) یار عدالت گشتند
یا به اهل ستم اظهار تنفر کردند.
 

Lord

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر محروم شده
Jul
1,139
3,268
مدال‌ها
1
«محمد ارجمند»

کارش میان معرکه بالا گرفته بود
‏شمشیر را به شیوه مولا گرفته بود.
****
‏تنها میان مردم بیعت فروش شهر
‏انبوه کینه دور و برش را گرفته بود.
****
‏دلواپسی غریبی امروز خود نبود
‏اما دلش به خاطر فردا گرفته بود.
****
‏دیدی که از ارادت دیرینه حسین
‏یک کوفه زخم در بدنش جا گرفته بود.
****
‏با سنگ پای بیعت او مهر می زدند
‏باور نكرد از همه امضا گرفته بود.
****
‏این شهر خواب بود و ندانست قدر او
‏هو شب بوای مردمش احیا گرفته بود.
****
جرمش چه بود؟ نسبت نزدیک با علی
‏أن شعله ها برای همین پاگرفته بود.
 
بالا پایین