جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده قدح اطعن | ممد صنوبر

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط ممد صنوبر با نام قدح اطعن | ممد صنوبر ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,602 بازدید, 30 پاسخ و 16 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع قدح اطعن | ممد صنوبر
نویسنده موضوع ممد صنوبر
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ممد صنوبر
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
در می‌شکست
نیک و جانت حال تو عاشقان در می‌شکست
ماجرایش کربلا صاحبان در می‌شکست
بوی آن نام و سرشت آن حسین است کربلا
رحلت جان و کمال دلبران در می‌شکست
صورت ماه و جمال خصلت نیکو تو را
محشر و مستانه ای ساقیان در می‌شکست
عهد و پیمانی به او جان و جانت ای حسین
پیکر و عطری خوش است شاکران در می‌شکست
مهتری از یاد وی الفتی از باد و می
نای من دیگر چرا غافلان در می‌شکست
آن فلک بی‌تاب تو آن جهان بیداد تو
گیتی خوش نام تو عاقلان در می‌شکست
ماتمش از دل خدا شاهدی دارد صنو
رحمتا بوی خوش‌ات باوران در می‌شکست
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
کی خدا
کی خدا خواست بگم لطف تو را لطف جهان
پس بگو مات منی فریاد عاشق در نهان
نی سراید ناله‌ها، ای عاشقان چنگی بزن
بر حسین و یار جان، دیگر سرایی دل بمان
وای و هایا دلبرا، ساقی چرا مستانه بود
جام و می در کربلا، اینک که سمتی در همان
دشمنان خون‌خوار دین، سر که بریدن ای خدا
نیزه‌ها در نی‌نوا، نوری بتابد چون بدان
غم شده لشگر یکی خاکی ز صورت می‌دمد
پای و جانش آن حسین دل را زنم تو بخوان
رنگ دل زیبا کند معشوق من نامش حسین
نغمه‌ها شیدا کند ای تو صنوبر با توان
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
وفا را
نگاهی چون شود صحرای کولاک
وفا را دل کند مردان دل پاک
همی عاشق شود یاران و شیران
به جان آن حسین دیدار و افلاک
که شب را دل کند همنام و صدبار
دلی دارد ز دریا و ز املاک
ز عقلی چون شود چشمان آن نور
ز گیتی آن حسین دارد به ادراک
چو گل آمد دلش بر رفت ز این خاک
ز بوی خوش تنید از جان و هم‌پاک
حسین را در خیالی چون بدیدم
مرا در صورتش باران و نمناک
بدو گفتم که عشقت آن صنوبر
از آن کوته دریغ دل را به امساک
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
به جان
آن حسین و کربلا باید شوند شهرت به جان
دل کند حالش چه کار چون می‌کنند رفعت به جان
دیگری عشقی بداد از آتش یاران دوست
هر کسی جانی بداد، اینک شده مهرت به جان
لحظه‌ای نیرنگ نبود، دشمن به خاکی بر شود
گر کند شمشیر دین صاحب شود سیرت به جان
همهمه یاران تو دلبر تویی سالار من
حال جانم در چه بود تنها تویی دولت به جان
بس دیگر غم نخوان جانان حسین یارا حسین
رفته‌ای تا کربلا تا که شوم رغبت به جان
عمر دل طاقت نبود از دوری شمشاد تو
خنده زن بر آن دلم تا که منم صیرت به جان
شهرت‌ها غم می شود از نغمه‌ای شوقا صنو
فرق این عاشق چه بود بازم شده حیرت به جان
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
سودا
سودا منم ز جانب، حال و هوا چه کرده
لبریز دل بخوانم، حال و صفا چه کرده
رقص و گنه کنم من، سر به گریبان او
حال ز خونی منم، حال و وفا چه کرده
شور به آتش منم، سوی به آن پای من
حق جهان بر سرم، حال و مرا چه کرده
دیر که بستم به او، ساز به ابلیس دین
باز دگر آتش‌اَم، حال و سرا چه کرده
باز بدان ای حسین، شور به دیدار تو
بین که گیتی من، حال و ندا چه کرده
وصف جمالت بگفت، باز همین را بس است
بلکه غریبش صنو، حال و نوا چه کرده
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
کربلا آمد
کربلا آمد حسینم، جان مظلومم شکن
جان من آتش شده، اینک بهارانم شکن
من بگفتم در دلا، یارا حسینم کشته اند
من که مظلومی ندیدم، چون دل آرامم شکن
چون شده بازم فدا، شیرین زبانی را جدا
خواب آن مهتر ببینم، باز فدایانم شکن
یاحسین مظلوم من، جانی کنی جانا کنم
شاد شد مقصود بار، جان حسینم شکن
عمر را بر دامنت، این را حسینم گفته است
چون که عزت می‌دهم، باری تعالیی‌اَم شکن
بر سیه رغبت نشد، پاینده باشد آن صنو
دولت رنگین دوست، باز آی که چشمانم شکن
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
هر نهالی
هر نهالی غنچه‌ای گر می‌دمد پربارتر
ریشه‌ی آن بردبار چون می‌کشد پربارتر
ای حسین ناله چرا، شادی کنی از حال جان
چون تویی در باغ عشق گر می‌رسد پربارتر
یاور آن داغ شور هر چه کند بغضی نشد
پیکر و آن نام نیک چون می‌کند پربارتر
لحظه و میدان دین چون می‌شود رودی چو نیل
هر که را طاغون نزد دل می‌زند پربارتر
شاهد و از حال خوش دیگر نباید ای حسین
سر که دادی نینوا چون می‌شود پربارتر
یار تو دشت کبیر چون کربلا یاری نبود
حال تو بوی عبیر چون می‌درد پربارتر
ای صنوبر وای زن از کشته و یاد حسین
در عجب غم را بکن چون می‌تپد پربارتر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
عجب
عیب می‌جویم دلی یار می‌سازم عجب
در دلان می‌سوزم از حال می‌تازم عجب
حیف از آن پدر یار از جان پدر
کربلا مبهوت ماند وای می‌نازم عجب
رقص او در آسمان گریه شد دارالسلام
چون شفق در آن فلک یار می‌جوشم عجب
پر بزد پروانه‌ای دور شمعی چون حسین
پیکرش بی‌سرش شده باز می‌سوزم عجب
رنگ خاکش خون توست ای حسین جاری بزن
در میان نینوا حال می‌جویم عجب
گفته اند آن کربلا داستانی بر خدا
آن حسین جرمش چه بود نقل می‌گویم عجب
در نظر اشکی شوم بغض شد حال صنو
رغبت دیدار تو صبر می‌مانم عجب
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
شهرتی
شهرتی نامی کنم ای الهی گوش ده
رفعتی پیدا کنم ای جهانی گوش ده
دست شمشیری کنم تا فلک عمرش رود
صحبتی پیدا کنم ای مغنی گوش ده
کاروان دشتی روند قربت آن شهر دوست
دست بیعت چون کنند ای وفایی گوش ده
لکن از شیطان پست لکن از دیدار مسـ*ـت
لکن از دینار ناب ای همانی گوش ده
نامه‌ای دادی به من الفتی دادی به من
پس کجایی ای عزیز، ای رهایی گوش ده
آمدم از جای پاک، آمدم ای تو صدیق
چون بیا بر چشم من، ای خطابی گوش ده
دیده اَم از غم برون چون تو کن وای صنو
دلبرش قاضی بود، ای ثنایی گوش ده
 
موضوع نویسنده

ممد صنوبر

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
شاعر انجمن
کاربر ویژه انجمن
Sep
5,799
27,078
مدال‌ها
2
فراغ جان
فراغ جان می‌پرد بال و پر خدایی
صحبت دل چراغی دل نزند برایی
بر دوش آن صدایی یار شده حسین است
پیکر آن دلانی دور نشد پناهی
دیگر جان صفایی مهتر گل همان است
مستی عشق بداند چون که کند صدایی
نفس و یقین حسین بود باد ببرد به راحت
شور و وفا کلامی دل بزند به یاری
وای که بغض چنین بود سوز به آبش خطاب
مشک به تیری تنید لب به تن الهی
زان حسین کربلاست همان چنین نینواست
اشک به داد سازی حال غریب عشقی
مهتر آن نوایش نغمه‌ی عشق گهبار
جمله بگو صنوبر محنت دل بخوانی
 
بالا پایین