جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● جاده اثر مبینا عباسی ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط مبینای شهر قصه ها با نام ● جاده اثر مبینا عباسی ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,445 بازدید, 23 پاسخ و 21 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● جاده اثر مبینا عباسی ●
نویسنده موضوع مبینای شهر قصه ها
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
از نگاه تو تاب دارد جاده‌ای که هموار و آسان است، دست فرمان را این‌جا بنگر جایی که آغوش نام دارد.
کاش آن‌جا بن بست بود و دستانت ترمزی برایم می‌شد.
من خیلی وقت است که از خلق و خالق که لایق فانی است بریدم.
 
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
پرتگاهی که حصار ندارد راحت می‌شود آن‌جا سقوط کرد برای اوج گرفتن از زمینی که از ابتدا جای ما نبود!
گم می‌شوم میان ابرهایی که هنگام باریدن چشم‌هایم همراه من بودند... استوار و محکم هنوز به انتظار تولد دوباره‌ی تو ایستاده‌ام.
 
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
تا دستان تو باشد من نیازی به کمربند ایمنی ندارم! دستانی که مرا دور می زند این بار از هرکسی نا ایمن‌تر است.
جاده مسیر انحرافی ندارد و به من نگفته بودی کجا بروم... می‌روم! شاید که انحراف این‌بار معنای بهتری داشته باشد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
راه گریز که نباشد دل که هیچ، روح و جان یک آدم اسیر می شود! اسیر باروتی که جرقه پیدا نمی کند.
راه که به بن بست می‌رسد کاش کسی باروت را منفجر کند... ولی جرقه را چه کسی می‌خواهد؟ حالا که انفجاری در حنجره پنهان است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
دور و اطراف را بهتر از همیشه بنگر، شاید که این‌بار دو راهی نباشد! شاید که سرنوشت متیع نیست و فرمانروا این بار تو هستی... بگذر از جاده ها من ایستاده‌ام به انتظارت تا پایان! تا لحظه‌ی شیرین دیدار!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
چندمتر مانده است تا دوربرگردان... رد نکن آن را که رسوا می‌شوم! دور بزن و برگرد تو که خوب بلد بودی قلب دیوانه ام را دور بزنی پس این‌بارهم بدون شک می‌توانی...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
دشت‌ها و رودهاهم نمی‌خواهند درک کنند که عشق فقط یک تصادف نیست!
درک نمی‌کنند که حتی زیباترین مکان‌ها هم بدون هوای او زشت و بی‌روح هستند و جایی که عشق سودا نکند، در واقع خود پایان... کابوس یا انعکاس هردوی آنهاست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
می‌شنوی؟ تا دریا راهی نمانده است... با من بحث نکن، بگذار لحظه‌ای آرام در کنارت هوای دریا را استشمام کنم شاید دست تو را گرفتم و تا آخر دریا با تو رفتم! هیچ‌کَس نمی‌داند یک ثانیه‌ی دیگر چه می‌شود... پس تو هم ندان.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
تو را هرگز از میان گرد و خاک تماشا نمی کردم ولی انگار باید با چشم‌هایی که دیوانه‌وار پی تو می‌گردد بگذرم از هوایی که ریه‌هایم را می‌سوزاند... شیرین است همان لحظه‌ای که می‌خواهم دچار گردبار بشوم اما تو نام من را فریاد می‌زنی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Nov
2,475
37,996
مدال‌ها
5
دل برای تو جاده‌ای هموار می‌شود تا لحظه‌ای از این راه دور و دراز خسته نشوی!
من از هرکجا که به فکر انتها باشم، خوب می دانم که باید ابتدا تو را پیدا کنم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین