- Jul
- 529
- 1,366
- مدال‌ها
- 4
مشنو سخن از زمانه ساز آمدگان
می خواه مروق به طراز آمدگان
می خواه مروق به طراز آمدگان
مشاعره مشاعره با حرف " م "
- نویسنده موضوع mobina01
- تاریخ شروع
اطلاعات موضوع
- Jul
- 1,014
- 8,076
- مدال‌ها
- 3
معجون لبت نیشکر و شیره ی قند است
شیرین عسلی قیمت گلبوسه به چند است
از گونه ی عنابیِ نازت چه نویسم
سرمست و فریباست که دلدار پسند است
با خنجر ابروی تو دل خورده جراحت
تیز است ولی ظاهر آن مثل پرند است
ثبت است به گینِس خم زیباییِ مویت
چون بافتِ ابریشمی اش تارِ کمند است
گلریز بود دامنِ چین چینِ قشنگت
دستم نرسد دامن و دل دامِ تو بند است
مضمون غزل گوشه ای از جلوه ی عشقت
صد حیف که دیوارِ غرور تو بلند است
منعم نکن ای دوست از آتشگه این عشق
پروانه صفت سوخته ام جای چه پند است
شیرین عسلی قیمت گلبوسه به چند است
از گونه ی عنابیِ نازت چه نویسم
سرمست و فریباست که دلدار پسند است
با خنجر ابروی تو دل خورده جراحت
تیز است ولی ظاهر آن مثل پرند است
ثبت است به گینِس خم زیباییِ مویت
چون بافتِ ابریشمی اش تارِ کمند است
گلریز بود دامنِ چین چینِ قشنگت
دستم نرسد دامن و دل دامِ تو بند است
مضمون غزل گوشه ای از جلوه ی عشقت
صد حیف که دیوارِ غرور تو بلند است
منعم نکن ای دوست از آتشگه این عشق
پروانه صفت سوخته ام جای چه پند است
- Jul
- 529
- 1,366
- مدال‌ها
- 4
مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا
مهمان صاحب دولتم که دولتش پاینده با
مهمان صاحب دولتم که دولتش پاینده با
- Jul
- 529
- 1,366
- مدال‌ها
- 4
ماه درست را ببین کو بشکست خواب ما
تافت ز چرخ هفتمین در وطن خراب ما
تافت ز چرخ هفتمین در وطن خراب ما
- Jul
- 529
- 1,366
- مدال‌ها
- 4
من دی نگفتم مر تو را کای بی‌نظیر خوش لقا
ای قد مه از رشک تو چون آسمان گشته دوتا
ای قد مه از رشک تو چون آسمان گشته دوتا
- Jul
- 529
- 1,366
- مدال‌ها
- 4
مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
که راحت دل امیدوار من دارد
که راحت دل امیدوار من دارد
- Jul
- 1,014
- 8,076
- مدال‌ها
- 3
مرا دچار خودت کن دچار تر بهتر
دل است و در قدمت بیقرار تر بهتر
به اختیار خودم نیست دوستت دارم
که عاشقان تو بی اختیار تر بهتر
خراب چشم تو باید خراب تر بشود
چنان که چشم خمارت خمار تر بهتر
به چهره زلف پریشان خود نکن افشان
که ماه در دل شب آشکار تر بهتر
غمت مباد اگر روزگار من تلخ است
که هرچه آینه ات بی غبار تر بهتر
به قصد خواب اگر چشم بسته ای شاید
وگرنه مسـ*ـت که بی بند و بار تر بهتر
دل است و در قدمت بیقرار تر بهتر
به اختیار خودم نیست دوستت دارم
که عاشقان تو بی اختیار تر بهتر
خراب چشم تو باید خراب تر بشود
چنان که چشم خمارت خمار تر بهتر
به چهره زلف پریشان خود نکن افشان
که ماه در دل شب آشکار تر بهتر
غمت مباد اگر روزگار من تلخ است
که هرچه آینه ات بی غبار تر بهتر
به قصد خواب اگر چشم بسته ای شاید
وگرنه مسـ*ـت که بی بند و بار تر بهتر
