جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با اشعار نیما یوشیج

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط اولدوز با نام مشاعره با اشعار نیما یوشیج ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 863 بازدید, 30 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با اشعار نیما یوشیج
نویسنده موضوع اولدوز
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط amir mohamad

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
یک چند به گیر و دار بگذشت مرا
یک چند در انتظار بگذشت مرا
باقی همه صرف حسرت روی تو شد
بنگر که چه روزگار بگذشت مرا
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
آفتاب من
روی پوشیده است از من در میان آبهای دور
آفتابی گشته بر من هر چه از هر جا
از درنگ من
یا شتاب من
آفتابی نیست تنها آفتاب من
در کنار رودخانه
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
هرکه با من همره و پیمانه شد

عاقبت شیدا دل و دیوانه شد

قصه‌ام عشاق را دلخون کند

عاقبت خواننده را مجنون کند
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
دیرگاهی هست می خوانم.
در بطون عالم اعداد بیمر
در دل تاریکی بیمار
چند رفته سالهای دور و از هم فاصله جسته
که بزور دستهای ما به گرد ما
می روند این بی زبان دیوارها بالا
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
آن که می‌دارد تیمار مرا، کار من است
من نمی‌خواهم درمانم اسیر

صبح وقتی که هوا شد روشن
هرکسی خواهد دانست و بجا خواهد آورد مرا

که در این پهنه‌ور آب
به چه ره رفتم و از بهر چه‌ام بود عذاب
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
به آن پرنده که می خواند غایب از انظار
عتاب کرد شریری فسادجوی به باغ:

چه سود لحن خوش و عیب انزوا که به خلق
پدید نیست تو را آشیان، چو چشم چراغ؟
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
غم این خفته‌ی چند
خواب در چشم ترم می‌شکند
نگران با من استاده سحر
صبح می‌خواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
ری را صدا می آید امشب
از پشت کاج که بند اب
برق سیاه تابش تصویری از خراب
در چشم می کشاند
گویا کسی است که می‌خواند....
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
دم صبحم ز دیده خواب چو برد
دل پشیمانی فراوان خورد

گفت خفتی به راه و صبح دمید
گفتم اینم نصیب بود و رسید

تا جهان نقشبندِ خانه ماست
کم ک.س آید به کاردانی راست
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
تا چند منزوی در کنج خلوتی
در بسته تا به کی در محبس تنی
 
بالا پایین