جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با اشعار نیما یوشیج

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط اولدوز با نام مشاعره با اشعار نیما یوشیج ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 856 بازدید, 30 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با اشعار نیما یوشیج
نویسنده موضوع اولدوز
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط amir mohamad

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
نک می‌زند سیولیشه روی شیشه
به او هزار بار ز روی پند گفته ام

که در اطاق من ترا نه جا برای خوابگاست
من این اطاق را به دست هزار بار رفته ام

(سیولیش: شب پره)
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست
یک دست بی صداست
من دست من کمک ز دست شما می کند طلب
فریاد من شکسته اگر در گلو وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
مانده پای‌آبله از راه دراز
بر دم دهکده مردی تنها

کوله‌بارش بر دوش
دست او بر در، می‌گوید با خود:

غم این خفته‌ی چند
خواب در چشم ترم می‌شکند
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
دم صبحم ز دیده خواب چو برد
دل پشیمانی فراوان خورد


گفت خفتی به راه و صبح دمید
گفتم اینم نصیب بود و رسید
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
دم صبحم ز دیده خواب چو برد
دل پشیمانی فراوان خورد

گفت خفتی به راه و صبح دمید
گفتم اینم نصیب بود و رسید

تا جهان نقشبند خانه ماست
کم ک.س آید به کاردانی راست…
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
تنهای دگر منم که چشمم

طوفان سرشک می گشاید

هنگام که گریه می دهد ساز

این دود سرشت ابر بر پشت

هنگام که نیل چشم دریا

از خشم به روی می زند مشت
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
ترا من چشم در راهم
شباهنگام
که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
می‌ میرم صد بار پس مرگ تنم
می‌ گرید باز تنم هم تنم در کفنم
زان رو که دگر روی تو نتوانم دید
ای مهوش من ای وطنم ای وطنم
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه رنگ پریده، خون سَرد
هرکه با من همره و پیمانه شد
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد
قصه‌ام عشاق را دلخون کند
عاقبت خواننده را مجنون کند
آتش عشق ست و گیرد در کسی
کاو، ز سوز عشق می‌سوزد بسی…
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
یکسره روی زمین ابری ست با آن

از فراز گردنه خرد و خراب و مسـ*ـت

باد می‌پیچد

یکسره دنیا خراب از اوست

و حواس من!

آی نی‌زن که ترا آوای نی برده‌ست دور از ره کجایی!
 
بالا پایین