جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف "الف"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط ! ~ ARYA TOSI ~ ! با نام مشاعره با حرف \"الف\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 25,821 بازدید, 885 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \"الف\"
نویسنده موضوع ! ~ ARYA TOSI ~ !
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SOLEMN

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,157
مدال‌ها
3
‌‌
از هر نگاه مردم اين شهر خسته‌ام
عمريست جز خودم به كسى دل نبسته‌ام

بيزارم از صداى تپش هاى قلب خود
من پادشاهِ لشگرِ "درخود شكسته"‌ام ...

چون گوى آتشى شده‌ام در مسير باد
ميريزم از تمامِ وجودم...گسسته‌ام !

صد كاروان گذشت و نگاه مرا نديد
اين داغ را ، كه بر جگرِ چشم بسته‌ام

حالا، درون گورِ "هزار آرزوى خام" ...
من در عزاى "وحشتِ شبها" نشسته‌ام..

اندوهِ من، عصاره‌ى زيباى شعر شد ...
تلخم، ولى به شكل عجيبى خجسته‌ام !
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
اگر به خانه من آمدي براي من اي مهربان چراغ
بياور
و يك دريچه كه از آن
به ازدحام كوچه ي خوشبخت بنگرم
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,157
مدال‌ها
3
اخم‌هایت می‌بَرد دل را، نمی‌دانم چرا
خنده‌هایت هم ڪہ واویلا، نمیدانم چرا

این‌غزل‌مقدارناچیزےست‌ازوصف‌توڪہ
واژه می‌بخشی بہ این رؤیا، نمیدانم چرا

دلبـرِ بی‌نقصِ من، فرهادِ مجنونِ توام
بهـتر از شیـرینی و لیـلا، نمیدانم چرا

هیچ می‌دانی خودت زیباترین شعر منی
قـالبی بی‌نام و پُـر معنا، نمیدانم چرا...
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,157
مدال‌ها
3
از خاطراتم هیچ ک.س یادی ندارد
باشد، خدا را شکر! ایرادی ندارد

شاید به لطف دوستان لرزیده باشد
بیدم که دیگر بیمی از بادی ندارد

از خواب ِ بهمن پا شدم، فهمیدم این کوه
غیر از خودم نیروی امدادی ندارد

من پایتخت زخمی ام را پس گرفتم
هرچند در خود جای آبادی ندارد

از برگ برگش خط زدم روز عزا را
تقویم من جز عشق، میلادی ندارد

حالا سکوتم آسمان را می شکافد
تاثیر ِ آن را هیچ فریادی ندارد!

شهری پر از امواج گیسوهای شادم
شهری که دیگر گشت ارشادی ندارد!
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
اگر ملول شوی یا ملامتم گویی

اسیر عشق نیندیشد از ملال و ملام
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,157
مدال‌ها
3
احوال دلم یک سَره باران شده بی تو
دیوانه در این شهر فراوان شده بی تو

یک لحظه تو را دیدم و عمری دل زارم
چون موی تو در باد پریشان شده بی تو

بی بال و پری در هوس وصلِ تو دائم
پابند غمی گوشه ی زندان شده بی تو

با مهرِ کسی جان به هم ریخته دیگر
هرگز نشد آباد که ویران شده بی تو

بی‌خانه زیاد است ولی قلب من عمری
آواره تر از کوچه خیابان شده بی تو

جان دادن اگر سخت‌ترین کار جهان است
آسان شده آسان شده آسان شده بی تو

گفتند که پرسیده ای از حال من انگار
احوال دلم یک سَره باران شده بی تو..
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
این روزها همسایه آه ام
مهمان باران های گه گاهم

آنقدر پیچیدم به خود از درد
تا با خبر شد شست بابا هم
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,157
مدال‌ها
3
او ماده غزالیست که بی دام گرفتیم
وحشی ست ولی نم نم و آرام گرفتیم

بسیار رباعی به لبش بود ولی ما
جامی غزل از قالب خیام گرفتیم

در آب گل آلوده ی این مصرع زیبا
از شاخه ی ابروی تو" بادام" گرفتیم

در پختن سوهان ،من و اجداد قمی ها
از خنده ی شیرین لبت "وام" گرفتیم

انگار خدا مستی صد تاک به ما داد
آن روز که از دست شما جام گرفتیم

آن بوسه که دادی و ز سر چادرت افتاد
کامی ست که از برکت "اسلام" گرفتیم

پرسید که تعریف تو از باده خوری چیست
حالی ست که در پیش تو "آرام" گرفتیم
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
از مه من مسـ*ـت دو صد مشتری
غمزه او سحر دو صد سامری

هر نفسی شعله زند دین از او
سوز نهد در جگر کافری
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,818
مدال‌ها
7
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
سیر نمی‌شود‌ نظر بس که لطیف‌منظری
 
بالا پایین