جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف " د"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام مشاعره با حرف \" د\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 21,515 بازدید, 687 پاسخ و 10 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" د\"
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط کیـانـا.T

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
در عشق کجا باشد مانند تو عشقینی

شاهان ز هوای تو در خرقه دلقینی
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,157
مدال‌ها
3
دوباره عشق دوباره هوا، دوباره نفس
دوباره عشق،دوباره هوی،دوباره هوس

دوباره ختم زمستان،دوباره فتح بهار
دوباره باغ من و فصل تو نسیم نفس

دوباره‌بادبهاری -همان‌نه‌گرم و نه‌سرد -
دوباره‌آن وزش میخوش آن نسیم‌مَلَس

دوباره مزمزه‌ای از شراب کهنه‌ی عشق
دوباره جامی از آن تند تلخواره ی گس

دوباره همسفری با تو تا حوالی وصل
دوباره طنطنه ی کاروان ، طنین جرس
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
دلخوش به آدم بودنت بودم

از شوق این گندم نیاسودم

می رفتی و آهسته می گفتی

دستی به دامانش نیالودم
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,814
مدال‌ها
7
دل‌رُبایانه دگر بر سرِ ناز آمده‌ای
از دلِ ما چه به جا مانده که باز آمده‌ای
 

پایان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Sep
2,291
14,390
مدال‌ها
2
دیدم امروز بر زمین قمری
همچو سروی روان به رهگذری

گوییا بر من از بهشت خدای
باز کردند بامداد دری
 

Serenya

سطح
0
 
منتقد ادبیات
منتقد ادبیات
مترجم انجمن
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
417
5,469
مدال‌ها
2
دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعـــد تــــو بر هیـــچ‌ک.س آسان نگرفت

چشمم افتاد به چشمِ تو، ولی خیره نماند؛
شعله‌ای بود که لرزید، ولـی جان نگرفت...

جز خودم هیچ‌کسی در غمِ تنهایی من
مثلِ فوّاره سرِ گــریه به دامان نگرفت

دل به هر ک.س که رسیدیم، سپردیم ولی؛
قصّه‌ی عاشــقی ما ســـر و سامان نگرفت

هرچه در تجربه‌ی عشق، سرم خورد به سنگ
هیچ‌ک.س راه بر این رودِ خــــــروشان نگرفت

مثل نوری که به سوی ابدیّت جاری‌ست
قصّه‌ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت...

#فاضل_نظری
 

Serenya

سطح
0
 
منتقد ادبیات
منتقد ادبیات
مترجم انجمن
کاربر ویژه انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Sep
417
5,469
مدال‌ها
2
در ایـن بیـابـان ز نـاتـوانی
فتادم از پا چنان که دانی...

صبا پیامی ز مهربانی
ببر ز مجنون به‌سوی لیلا...

به عقل نازی حکیم تا کی؟
به فکرت این ره نمی‌شود طی...

به کنه ذاتش خِرد بَرد پی
اگر رسد خس به قعر دریا...
 
بالا پایین