جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● هیاهوی سکوت اثر تارا مطلق ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط Tara Motlagh با نام ● هیاهوی سکوت اثر تارا مطلق ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,130 بازدید, 30 پاسخ و 18 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● هیاهوی سکوت اثر تارا مطلق ●
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Tara Motlagh
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,737
45,480
مدال‌ها
7
مشت‌مشت خاک می‌ریزیم و در آخر سنگی به سپیدی حرف‌هایی که به خاک سپردیم، روی خاک‌های انباشته می‌گذاریم. گیاهی سبز هم برای یادگاری در گوشه‌ای می‌کاریم. حرف‌ها را که در قبرستان حرف‌ها به خاک ابدی می‌سپاریم، چیزی درون‌مان می‌خشکد. امیدها، باورها و عشق، هم‌زمان با آن‌ حرف‌ها می‌میرند و در آنی انسانی دیگر متولد می‌شود؛ انسانی خالی از زندگی.
***
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,737
45,480
مدال‌ها
7
بعضی‌ها به دار آویخته می‌شوند و برخی در گلو می‌مانند. حرف‌ها را می‌گویم! حرف‌هایی که بر زبان می‌آیند را گاه به دار می‌آویزند تا تکرار نشوند؛ تا یادمان باشد برخی حرف‌ها راهی به صدا و آوا ندارند و حرف‌هایی هستند که پشت ترس از به دار آویخته شدن‌شان در گلو چنبره می‌زنند و چون ابری پر باران که تنها باریدن را می‌داند، باران اشک‌هایی می‌شوند که بر دشت گونه جاری می‌شوند. برخی حرف‌ها راه‌شان به سکوت می‌رسد.
***
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,737
45,480
مدال‌ها
7
چشمانم حرف می‌بارند؛ حرف‌هایی بی‌واژه اما نمناک. می‌بارند و دل به مسیر می‌سپارند، شاید دستی بیاید، انگشت بر آن رود جاری بکشد و بخواندشان. انگشتانی که خواندن بدانند و حرف‌های قلب چنگ خورده‌ از چنگال بی‌رحم روزگار را که چنان مواد مذاب آتش‌فشانی از لایه‌های وجود بالا می‌آیند و راه نجاتی از کنار چشمانم می‌یابند، بفهمند.
***
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,737
45,480
مدال‌ها
7
این سکوت کر کننده، فریادها در خود دارد؛ فریاد تغییر، فریاد دست‌های مشت شده، فریاد دل‌های سوخته، فریاد دلتنگی، فریاد لاله‌های سرخ و... می‌شنوی؟ پس دلت آینه‌ای‌ست از ارزش‌های انسانی، آینه‌ای به زلالی‌هامون سد شده و آبی ارومیه شوره‌زار شده و اگر نمی‌شنوی... وای بر دل سیاهت.
***
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,737
45,480
مدال‌ها
7
قصه زبان‌های سرخ را شنیده‌ای؟! آن‌ها که سخن‌ از راستی‌ها دارند. همان‌ها که تلاش می‌کنند دست بر شانه ذهن‌های به خواب رفته بیندازند و تکانی بر وجودشان دهند؛ اما ذهن‌های به خواب رفته را چه به بیداری! دست بی‌عدالتی بر گلوی افکار سبز می‌افتد و ذهن‌های بیدار و سبزشان را مشت باران می‌کند تا در سکوت مرگ‌آوری که به پا می‌کند خواب ذهن‌های خواب‌آلوده به قهقرا نرود.
***
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,737
45,480
مدال‌ها
7
سکوت گاهی انتظار است برای رسیدن به زمان مناسب و گاه اعتراض است به رنجش‌ها، ناحقی‌ها و بی‌عدالتی‌ها. گاهی هم غم است و هیچ کلمه‌ای درخور این حجم از غم محیط بر قلبت نیست. هیچ حرفی نیست که تو را از غم گره خورده بر جانت خالی کند. غمِ مسکوت خانه کرده در روح و جانت، بلندترین صدا را دارد؛ صدای شکستن پایه‌های حس زندگی در وجودت.
***
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,737
45,480
مدال‌ها
7
سکوت نبرد است. نه نبرد تن به تن و نه نبرد سپاهیان اسلحه به دست؛ نبردی که جسمی خون‌آلود نمی‌شود و به خاک مرگ نمی‌افتد. سکوت نبرد باورهاست؛ نبرد سیاهی‌ها و سپیدی‌های ذهن است. آن‌جا که بخشی از وجودت فریاد عدالت سر می‌دهد، قلب عاشقت سپر انسانیت و نوع دوستی را بالا می‌آورد و عَلَم عشق را برپا می‌کند؛ بی‌حرف و ادعا و در همهمه سکوتی بی‌پایان.
***
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,737
45,480
مدال‌ها
7
واژه‌ها میان کوچه و پس کوچه‌های ذهن پر سر و صدایم جولان می‌دهند و جلو می‌روند. گاهی یکی از پستویی سر در می‌آورد و به هوای بازی قایم باشک، همان‌جا سر بر زانو می‌نهد و دیگری لی‌لی‌کنان میان خط‌کشی‌ سپید روزمرگی‌ها به بازی می‌ایستد. به آخر که می‌رسند دیگر چیزی نمانده که بر زبان جاری شود و سکوتی بی‌انتها مرا به دنیای پرهیاهوی آدم‌ها وصل می‌کند.
***
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,737
45,480
مدال‌ها
7
خفه‌خون، خفه‌خوان یا همان خفقان را شنیده‌ایم و حالا و در دنیای امروز که جهان تکنولوژی و پیشرفت هر روزه‌ است به آن مبتلا شده‌ایم. به‌سان آن بیمار صرعی که به هنگام حمله، زبانش زیر دندان له می‌شود و خونش راه هوا را بر ریه می‌گیرد؛ یک خفگی پردرد. نگفته‌هایی که گلویمان را خنج می‌کشند تا بغض خفته در چشمان بی‌روحمان نشوند، در سکوتی پر درد می‌میرند.
***
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,737
45,480
مدال‌ها
7
زخم‌های سکوت بیست و اندی ساله‌ام، بر تن روحم چنگ می‌کشند. زخم‌های کهنه‌ای که به تلنگری از احساس نیاز دارند تا بار دیگر دهان باز کنند و خون ببارند اما آرام و در سکوت. در سکوتی که نتیجه هیس‌ شنیدن‌هاست. هیس به مونث بودن و هیس به افکار دادخواه که در سرم جولان می‌دهند. این هیس‌های بی‌پایان را تمام کنید. این هیس‌های بی‌انصاف نفس می‌برند.
***
 
بالا پایین