مشاعره مشاعره حرف " چ "
- نویسنده موضوع mobina01
- تاریخ شروع
اطلاعات موضوع
- Sep
- 1,442
- 4,062
- مدال‌ها
- 2
چون قامت آن سرو سهی کرد هلاکم
سروی بنشانید روان بر سر خاکم
رفتی و دلم چاک شد از دست تو دلبر
باز آ و قدم رنجه نما در دل چاکم
سروی بنشانید روان بر سر خاکم
رفتی و دلم چاک شد از دست تو دلبر
باز آ و قدم رنجه نما در دل چاکم
- Dec
- 7,765
- 46,793
- مدال‌ها
- 7
چقدر...
می توانی خوشبخت باشی
وقتی که می دانی
کسی هست که تُو را...
با همه ی آنچه که هستی
دوست می دارد
می توانی خوشبخت باشی
وقتی که می دانی
کسی هست که تُو را...
با همه ی آنچه که هستی
دوست می دارد
- Sep
- 1,442
- 4,062
- مدال‌ها
- 2
چیزی که میان من و تو نیست غریبی است
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
انقدر که خالی شده بعد از تو جهانم
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
انقدر که خالی شده بعد از تو جهانم
- Dec
- 7,765
- 46,793
- مدال‌ها
- 7
چشمی حقیقت بین کنار کعبه می‌گفت:
«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست
«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست
- Dec
- 7,765
- 46,793
- مدال‌ها
- 7
چشمان روشنت غزلی از بهار داشت
فصلی که عشق با دلِ تنگم قرار داشت
من کودکانه چشم به چشمِ تو دوختم
چون شیرِ کوچکی که خیالِ شکار داشت
فصلی که عشق با دلِ تنگم قرار داشت
من کودکانه چشم به چشمِ تو دوختم
چون شیرِ کوچکی که خیالِ شکار داشت
