جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

متفرقه •° وصـفِ حـالت رو با شـعر بگو! °•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تعامل ادبی توسط MahiGoli با نام •° وصـفِ حـالت رو با شـعر بگو! °• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 6,144 بازدید, 117 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته تعامل ادبی
نام موضوع •° وصـفِ حـالت رو با شـعر بگو! °•
نویسنده موضوع MahiGoli
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ZAHHRA

*نبوا*

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Mar
1,662
11,434
مدال‌ها
4
آی نسیم صحری مژده به آن باغ بده
گر شود نور ظهور روح به آن باغ بده...
 

leylii

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
65
360
مدال‌ها
2
چمدان بسته ام از هرچه منم دل بکنم
پیرو عقل شوم قید دلم را بزنم

چمدان بسته ام از "خواستنت" کوچ کنم
تا "نبودت" بروم ، گور خودم را بکنم

فصل پروانه شدن از سر من رد شده است
بی هدف پیله چرا بیشتر از این بتنم؟

با تو ام میوه ی روئیده درین خارستان!
زخمها دارم ازین عشق به اجزای تنم

دیگر از مرگ هراسی به دلم نیست، که هست
تاری از موی تو در جیب چپ پیرهنم

میروم گریه کنم تا کمی آرام شود
این جهنم که تو افروخته ای در بدنم

چمدان بسته ام..اما چه کنم دشوارست
فکر دل کندن از آغوش تو یعنی وطنم

میروم تا نکند گریه ی من فاش کند
که مسافر نشده ، فکر پشیمان شدنم

شرح دلتنگی من بی تو فقط یک جمله ست:
"تا جنون فاصله ای نیست ازینجا که منم... :))))
 

سپیدخون؛

سطح
4
 
مدیر تالار تکنولوژی
کاربر ویژه انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
939
4,904
مدال‌ها
5
به حرمت نان و نمکى که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است
و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من‌
می‌خواهم
این زخم
تا همیشه تازه بماند...
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
عاشقی را از خودم هم گاه پنهان میکنم
با خودم روراست بودم روزگارم این نبود ...
 

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,710
مدال‌ها
8
چه‌ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند این‌ها که من با جان خود کردم.
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط می‌گفت! خود را کشتم و درمان خودم کردم.
 
محروم شده.
کاربر محروم شده
Dec
644
7,491
مدال‌ها
6
به تو دست‌ می‌ سایم و جهان را درمی‌ یابم
به تو می‌ اندیشم
و زمان را لمس‌ می‌کنم
معلق و بی‌ انتها
عریان
می‌وزم ، می‌بارم ، می‌تابم
آسمانم
ستارگان و زمین
و گندمِ عطرآگینی که دانه‌می‌بندد
رقصان
در جانِ سبزِ خویش
از تو عبورمی‌ کنم
چنان که تُندری از شبـ
می‌درخشم
و فرو می‌ ریزم
 

Hosein.fa

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Nov
17
108
مدال‌ها
2
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است

کارم از گریه گذشته به ان میخندم
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,803
47,102
مدال‌ها
7
كل ما يشغلني
هذا هو:
ستكون دائما على خير
وستكون عيناك على خير...

تمامی آنچه که مرا به خود مشغول می‌کند،
این‌ست که:
تو همواره خوب باشی
و چشمانت خوب باشند...

نزار قبانی
 
  • بزن قدش
واکنش‌ها[ی پسندها]: Ela

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,146
9,134
مدال‌ها
4
خنده برلب میزنم تا ک.س نداند راز من
ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت... .
 
بالا پایین