جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار داود شمسی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام داود شمسی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 784 بازدید, 30 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع داود شمسی
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
این‌ تن‌ مسـ*ـت اگر‌ صادق و دیوانه نبود
مقصد و چاره‌ی دل گوشه‌ی میخانه نبود

عشق و می‌ ، هر دو فروزنده و تابنده ، ولی
دیگر اندازه‌ی مِی ، کاسه و پیمانه نبود

مهر من ، آتش بی‌دود و شرر بود ، ولی
در وجودم اثر از آتش و افسانه نبود

دل من، چشمه‌ی خورشید و سرود است ولی
یاد تو ، عکس گل شاخه‌ی مستانه نبود

گر دلم در خم گیسوی تو تیمار شود
چاره‌ی زلف تو در حسرت یک شانه نبود

گر مرا عشق تو در دام بلا اندازد
بر دل و جانِ خیالم غم صد دانه نبود

گر من از یاد تو سرگشته نبودم ، باری
در جهانم غمِ تو مبدا هر ناله نبود
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
تشویش غزل گون تو را تاب ندارم
هوشیارم و سرمستی مهتاب ندارم

آیینه به دنبال تو در خلوت یک عشق
افسوس که شبهای تو را خواب ندارم

از شال نگاهت که شده گرمی این دل
در لشکرخوش خند تو اصحاب ندارم

ای بی خبر از گریه ی بی داد دل من
نادیدن رخسار عسلگون توراتاب ندارم

ترسم که سر و موی تو را باد بگیرد
وقت است چوگیسوی تو اسباب ندارم

بی دولت منصور دلت بودم از اول
در پای تو انگار که احباب ندارم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
رفتنش شفقی بر آسمان دل شد
مصداقی نبود رفتنش را...
مسلک او ذبح دلم در رسم عشق شد
پاره ای از رقعه اش بر صلیب دل باقیست
یغما حرفه اش بود
و تاجر... دل من
با هر‌خوانش بر رقعه اش
بغض در نیستان گلو پاره میشود
و لقای گونه با اشک شروع.
تاکه...
دریابم سپیده ی مه آلود پرتگاه را ..‌.
یا تداعی دیدن دریا را ...
دریابم اندوه فتح شده ی باران را ...
یا برگ بازی های وسوسه انگیز خیابان را ...
کوچ گنجشک ها کمی بیشتر دلم را تنگ می کند!
فکر خزان کمی بیشتر دلم را تنگ می کند!
گیسوان زردِ درخت . .
کوچه های شوریده در غبار . .
بوی تاک ها . .
روزنه ی غروب پشت پنجره . .
صدای جراحت قلم بر کاغذ . .
و جنبش های در سر نیز کمی بیشتر دلم را تنگ می کند:)
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
قاصدک پر کرده یادی از پر پروانه ها
برده عطر یوسفم را بر دل افسانه ها

شاپرک بر شانه ی افتاده ها تابی زده
تا بکارد شوق لب را در دل دیوانه ها

کلبه ی احزان من در میکده خاموش شد
تا که روشن بوده باشد جان هر پیمانه ها

دست بر دست تو دادم تا نیفتم زیر پا
فاتح عشق و محبت بر در کاشانه ها

حس هر آواره را که ملتهب از عشق تو
مسـ*ـت این عشق زمان شد چشم هر بیگانه ها

بسکه وصف درد خود را گفته ام بااهرمن
شاهدم بیچارگی را گوشه ی ویرانه ها
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
نبض تو ربابی است که از دور شنیدم
روی تو شبابی است که از نور بدیدم

در میکده ی مستی ات عشاق تر از من
چشم تو شرابی است که از شور چشیدم

در قافله ی عمر کزین جان و تن‌من
نام تو کتابی است که چون سور گزیدم

در سلطنت حکم تو بر بیت و هجایم
ناز تو عذابی است که از تور رهیدم

در مجلس شیرین سر فرهاد نشستن
صبر تو سرابی است که از جور تنیدم

در شوق رضایت به قدم های الهی
طرح تو نقابی است که از دور کشیدم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
بیهوده مرا خضر چو درویش مگردان.
در چله شدم حلقه کم وبیش مگردان.

آن بیت که گفتم: تو جهانی و دگر هیچ
دردیست در این سی*ن*ه و ازخویش مگردان.

یک شب که تو را بر لب میخانه کنم یاد
آهی است به دل ، عاقبت اندیش مگردان.

یک شب که قرار است کنی ذکر ازآن دل
خواهم که مرا یک تنه تک ریش مگردان.

آن روز که یادت بکنم ، جامی از این دست
حتی که مرا طعمه ی یک‌ نیش مگردان.

آن موقع که من بوسه کنم‌ پای تو را سیر
لطفا تو مرا خار از این بیش مگردان.
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
《عاشقی در خون》

یا دلگیرم
یا که دلم‌گیر است...
از تور تو، بسیار میتوان‌گفت
ای سراپرده در بالین عشق
در مرز لبان تو زخمی‌شده ام
خون زمن‌میچکد و من از خون
از دیوار نگاهت بالا میروم
دیوار خونی شد
شک کردم که چون یک سایه دنبال منی
در آسمان تو حبسم ، آسمان در من
شاید رد خون‌ مرا دنبال کردی
تا که فهمیدم...
تو نیستی که مرا دنبال میکنی
این‌منم
که تو را در سی*ن*ه حمل میکنم
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
چو حس بیهوده ی بوسه ها
بی محابا آسمان‌را چنگ‌میزنم
با سوز در سوگ‌تو میسوزم
و به خاطرات‌خود دست درازی .
سنگینیه فکر توبر دوش من
چو قلبی در برکه ی کوسه هاست
در پشت لرزه لب هایت
کلمات را به هم‌میبافم
تا معنی بوسه دهند
چشمانم چو نگینی فیروزه وار
بر لب هایت زل زده
تا که کمی سخن‌کنی
تا کمی بوسه دهی
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
موهایش ، مسیر نوازش مرا گرفته
و گونه هایش، شکل لب های مرا
اشک در من‌چنبره زد
و روی پلک هایم‌مقتدر شدم
شاهد ریشه بستنِ دستم لای موهای او هستم
ژرف تو بسیار است
و من‌هنری در شنا ندارم
باد ها بیهوده می وزند
وقتی که من در خاک تو ریشه بستم
چنان به هم‌آمیخته و مجذوب شدیم
که هر اتفاقی...
در چشم ما طبیعیست
نمیخواهم‌جذب عنصری دیگر باشم
وقتی تو تمامِ تمامیت منی
در رشد زندگی ، من به تو گرفتارم
لحظه به لحظه ، چشم در چشم
و این‌معنی عشق است
 
بالا پایین