جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {صدا با سکوت آشتی نمی‌کند} اثر •آوا... کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط آوا... با نام {صدا با سکوت آشتی نمی‌کند} اثر •آوا... کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 621 بازدید, 15 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {صدا با سکوت آشتی نمی‌کند} اثر •آوا... کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع آوا...
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,691
مدال‌ها
8
و هم اکنون غروب تلخ و غم‌انگیز عشق ورزیدن،
همان غروب کهنه‌ی تمام معشوق‌ها... .
و طلوع زودگذر و دونده‌ی آخرش.
کجاست غم‌زده‌ی بادی که نوید روح‌بخش و فرحزای بارش باران را آورد بر ما؟
کاش میشد بگوییم بی‌خیال زمانه... .
نه عشق که در ما زوال جاری شد،
نه مهر که در ما غرور جا خوش کرد.
کجاست نوری زِ آیه‌های امید که زِ وجودش دیدنت را در رویاها و چشم کور خیال‌هایم تصور کنم؟
مرا خیال تو هر شب،
به دام می‌آورد.
مرا حضور تو هر شب،
قرار بود قرار!

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,691
مدال‌ها
8
در میان سکوت مبهم غروب... .
در میان غربتی قریب،
در میان کوچه باغ‌های ذهن خسته‌ام،
غنچه‌ای سیاه رنگ از جنس دلتنگی‌هایم جوانه می‌زند.
حس پر توهم شکست،
بر روی شانه‌های ایستاده‌ام وحشیانه تازیانه می‌زند.
اعتراف تلخی‌ست... اما حقیقی!
می‌دانی که همیشه آدم راست‌گویی بوده‌ام.
منِ پرپر شده‌ برای آغوشت،
توان نگه داشتن تورا نداشتم... .
گویا کوتاه‌تر از آرزوهایت بودم.
وقتی از دیار واژه‌های نهفته در دل کوچکم پا برهنه به سوی خانه می‌دوم،
یک ردیف از سایه‌های همراه و بی‌قراری که یادآور تنهایی‌ام هستند،
در پی‌ام روانه می‌شوند.
حق دارم نه؟
آن فریاد آغشته با جنون حق دارد.

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,691
مدال‌ها
8
شاید زیر تک درخت دوستی،
فرصتی برای آشتی باشد.
این ترانه‌ها... .
در میان جسم و جان خسته ام روح می‌دمند.
امشب از گذشته‌ها،
با نگاه پر ستاره‌ات یاد می‌کنم.
قطره‌ای به روی دفترم چکید،
وای! آسمان قلب من شکست... .
ابرهای بی‌قرار چشمانم باز هم گریه می‌کنند.
چیز دیگری به یادم نمی‌رسد،
هر چه بود و هست تیره‌ است.
یاد روزگار دوردست،
بغض ناشکفته‌ی مرا آب می‌کند.
دیگرم تحملی نمانده است،
رخصت بده تا از رویای نگاهت بیرون بیایم.
تصور تویی که دیگر نیستی کار سختی‌ست... .

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,691
مدال‌ها
8
کسی امروز می‌میرد... .
و در آن سو یک نفر آهسته می‌گوید که چرا دیگر صدای هیچ‌کَس از این حوالی در نمی‌آید؟!
نمی‌دانند آخر،
که من قبل از مردن هم رابطه‌ی صدا و سکوتم را به سامان نرسانده بودم.
کسی یک چند این‌جا بود،
شاید هم خیلی چند،
شاید هم منی بودم و دیگر نباشم... .
و وقتی بودم،
بی‌تاب تمام قلب‌های خسته از فریاد،
پر از افسوس لالایی باران و گل‌های شکفته در ذهنم تشنه‌ی کمی رخ تاباندن خورشید،
و قلبم در عطش می‌سوخت تا شاید کسی یک روز،
به رویم پنجره‌ای وا کند یا روزنه‌ای از عشق تقدیم کند.
چه سودایی!
چه خنده‌ای و چه اشکی،
و چه خیالِ زیاده‌خواهی... .

***
 
موضوع نویسنده

آوا...

سطح
3
 
کاربر محروم شده
کاربر محروم شده
Nov
1,144
4,691
مدال‌ها
8
دلم را هدیه می‌دهم،
به تمام شب‌هایی که با اشک سپری‌ کرده‌ام... .
به تمام واژه‌های ناگفته و فروخورده‌ام.
دلم را هدیه می‌دهم،
به تمام لحظه‌های خسته‌ی زندگی‌ام،
به جاودانگی دردهای بی‌پایان و افسون لحظه‌های بی‌بازگشت.
دلم را هدیه می‌دهم،
به ساعات دل زدگی‌ام،
به فرسودگی رویاهای تنهایی‌ام،
به صبوری بیهوده‌ام و به آگاهی سکوت پر بغضم.
آری دلم را هدیه می‌دهم!
به سایه‌های ابهام به دست‌های پر وسعت غروب در آغاز راهی دیگر، این بار بی‌دل می‌روم.
بی‌عشق... .

***
 

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
12,995
مدال‌ها
17
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[کادر مدیریت بخش ادبیات]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین