جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

آموزشی چه‌گونه در داستان تعلیق ایجاد کنیم؟ + ۷ روش برای ایجاد تعلیق

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته جمع‌آوری نکات توسط شاهدخت با نام چه‌گونه در داستان تعلیق ایجاد کنیم؟ + ۷ روش برای ایجاد تعلیق ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 819 بازدید, 25 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته جمع‌آوری نکات
نام موضوع چه‌گونه در داستان تعلیق ایجاد کنیم؟ + ۷ روش برای ایجاد تعلیق
نویسنده موضوع شاهدخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شاهدخت
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^ناظر کیفی کتاب^
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,720
40,334
مدال‌ها
25
چه‌گونه در داستان تعلیق ایجاد کنیم؟ + ۷ روش برای ایجاد تعلیق
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^ناظر کیفی کتاب^
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,720
40,334
مدال‌ها
25
حتمی مجری‌های بی‌مزه‌ای را دیده‌ای که برای اعلام نتایج کلی وقت‌کشی می‌کنند تا با دق دادن شرکت کننده‌ها و مخاطبان هیجان کار را بالا ببرند. این کار آن‌ها درواقع ایجاد «تعلیق» است.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^ناظر کیفی کتاب^
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,720
40,334
مدال‌ها
25
تعلیق چیست؟
تعلیق یعنی انتظار درمورد دیدن نتیجه؛ با منتظر نگه داشتن مخاطب، درمورد اتفاق‌های بعدی، در او کنجکاوی، انتظار و دل‌شوره ایجاد کنیم. ممکن است ما (به عنوان مخاطب یک داستان) درست شبیه به کاراکتر ندانیم که پشتِ در چه چیزی مخفی شده. شاید هم بدانیم، اما او بدون آگاهی به پیش می‌رود. احتمال هم دارد که به شکلی دقیق ندانیم چه خطر یا واقعه‌ای در شرف وقوع است اما به‌خاطر حال‌وهوای داستان مطمئن باشیم که حتماً اتفاق بدی رخ خواهد داد. اما چه زمان؟ و این سؤالی است که تعلیق را شکل می‌دهد.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^ناظر کیفی کتاب^
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,720
40,334
مدال‌ها
25
تعلیق یک بمب ساعتی است
پس تعلیق به‌معنای ایجاد فاصله میان پرسش و پاسخ است. سؤالی در ذهن مخاطب می‌کاری و پاسخش را به تعویق می‌اندازی. درنتیجه لزومی ندارد برای ایجاد تعلیق حتما داستان ما ترسناک یا جنایی باشد. یا اتفاق خاص، خطرناک و دلهره‌آوری در آن رخ بدهد. در نتیجه، تعلیق فقط تعقیب و گریز نیست.

مثال کلاسیک برای شرح تعلیق، بمب زیر میز است (مثالی که جناب هیچکاک به‌کار می‌بردند). ما می‌دانیم بمبی آن زیر دارد تیک تاک می‌کند. ممکن است هیچ ک.س نداند که بمبی در کار است. شاید هم بداند اما نداند که چه‌طور خنثایش کند. خلاصه که نمی‌دانیم بمب می‌ترکد یا نه، یا این‌که چه زمانی. درست شبیه به کاراکترهای داستان. و اولین شیوه برای ایجاد تعلیق همین است:
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^ناظر کیفی کتاب^
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,720
40,334
مدال‌ها
25
. می‌میرد یا نه؟!
به این شیوه «آویزان از لبۀ پرتگاه» می‌گویند و جان می‌دهد از آن برای پایان فصل یا صحنه استفاده کنی؛ گلوله شکلیک می‌شود، فرد از بلندی سقوط می‌کند، شرورِ قصه شیشه را می‌شکند و وارد می‌شود و بعد، تمام. حالا باید منتظر بمانیم تا برسیم به قسمت بعدی. و البته که قرار نیست در صحنۀ بعدی یا فصل و قسمت بعدی همین‌طور حشک و خالی عاقبت کار را نشان بدهیم.

ما می‌توانیم صحنه را برش بدهیم به یک صحنۀ دیگر. خط روایت یا زمان و مکان را تغییر بدهیم. حتی می‌توانیم پرش کنیم به مدتی بعد از آن اتفاق و آرام‌آرام اطلاعات بدهیم که در این مدت چه اتفاق‌هایی افتاده.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^ناظر کیفی کتاب^
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,720
40,334
مدال‌ها
25
اگر داستان از چند خط روایی شکل گرفته، به یک کدام از خط‌های دیگر وصل می‌شویم و دوباره در لحظۀ حساس ارتباط را قطع می‌کنیم و برمی‌گردیم سراغ ماجرای قبلی.

پس نکتۀ کلیدی این است که قدری وقت بکشیم. حتی شده برای چند ثانیه. اگر شخصی بیرون اتاق است و در اتاق بلبشویی به راه افتاده، مدام میان درگیری جاری در اتاق و آدم بی‌خبر بیرون از اتاق رفت و برگشت داشته باشیم. درست شبیه به یکی از سکانس‌های اولیۀ فیلم ترمیناتور؛ زمانی که ترمیناتور وارد خانۀ سارا شده و مشغول کشتن دو فردی است که در خانه‌اش بودند. در این زمان دختر در آشپزخانه است. هدفونی روی گوش‌ها دارد و سر و بدنش را هماهنگ با موسیقی می‌جنباند. او رفته است سریخچال تا خوراکی بردارد. مرد در اتاق خواب است. ترمیناتور وارد می‌شود. با هم درگیر می‌شوند. دختر هیچ صدایی نمی‌شود. سرش گرم خوراکی‌هاست. صحنه مدام برش می‌خورد به درگیری جاری در اتاق و آشپزخانه و دخترِ بی‌خبر از همه جا. حالا دختر با چشمانی تقریبا بسته و حواسی پرت با بشقابی در دست وارد راهرو می‌شود. ترمیناتور پسر را پرتاب می‌کند. او به در کوبیده می‌شود. در از چارچوب کنده می‌شود و جلوی دختر می‌افتد. حالا تازه دختر متوجه حضور ترمیناتور می‌شود.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^ناظر کیفی کتاب^
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,720
40,334
مدال‌ها
25
تمام این اتفاق‌ها در چند دقیقۀ خیلی کوتاه رخ می‌‎دهد. اما در همان چند دقیقه ما مدام مضطربیم. آیا دختر به موقع متوجه می‌شود یا او هم به دست ترمیناتور کشته می‌شود؟ این نمونه‌ای از یک تعلیق کوتاه مدت است. یعنی فقط برای چند لحظه یا دقیقه، برای بخشی از داستان، یا تنها در بخشی از صحنه ایجاد می‌شود.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^ناظر کیفی کتاب^
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,720
40,334
مدال‌ها
25
۲. اگر می‌دانستم…
همۀ ما می‌دانیم که انتظار، دل‌شوره و اضطراب ایجاد می‌کند. چون اطلاعاتمان محدود است، از پیشامد نهایی بی‌خبریم و یا منتظر رخ دادن حادثه‌ای خاص هستیم.

آیا خوب پیش خواهد رفت؟ آیا به خیر خواهد گذشت؟

احتمالا داستان‌هایی خوانده‌ای که صحنه‌ای از داستان با جملاتی مانند آنچه در ادامه آمده، آغاز می‌شوند یا به انتها می‌رسند:
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^ناظر کیفی کتاب^
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,720
40,334
مدال‌ها
25
  • اگر می‌دانستم که این آخرین تابستان من است…
  • هیچ وقت فکر نمی‌کردم آن دیدار آخرین دیدار باشد…
  • بی‌خبر بودم که چه واقعۀ شومی در راه است…
و جمله‌های مشابه دیگر.

در این شیوه نویسنده به ما وعده می‌دهد که قرار است اتفاق خاصی رخ بدهد.

بعد از آن هم صفحات داستان را به امید رسیدن به پاداشی هیجان‌انگیز می‌خوانیم و جلو می‌رویم. البته اگر پاداش به اندازۀ ادعا نویسنده ناب و ویژه نباشد، یا این‌که نویسنده با زرنگ‌بازی بیخودی داستان را کش بدهد، مثل همان مجری‌های شیربرنجی، آن وقت مخاطب داستان را رها می‌کند.
 
موضوع نویسنده

شاهدخت

سطح
10
 
^ناظر کیفی کتاب^
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,720
40,334
مدال‌ها
25
البته لازم نیست حتماً با «اگر می‌دانستم» و «بی‌خبر بودم» و این دست از عبارات داستان یا صحنه را شروع کنی یا به اتمام برسانی. همین که به خواننده سرنخی داده بشود که واقعه‌ای در پیش است، در اصل به او یک وعده داده‌ایم.
 
بالا پایین