جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار حسین صفا

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط Avaexolover با نام اشعار حسین صفا ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 3,231 بازدید, 23 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار حسین صفا
نویسنده موضوع Avaexolover
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شاهدخت
موضوع نویسنده

Avaexolover

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jun
925
3,294
مدال‌ها
3
صبح بی سیگار


می زند زیر گریه ، منتظر است
شاهد گریه کردنم باشد
زن دیوانه ای است ، می خواهد
با همین گریه ها زنم باشد
من به سیگار ناشتای خودم
بیشتر فکر می کنم تا او
شاید این صبح تلخ بی سیگار
صبح آتش گرفتنم باشد
زندگی می کند ، و می گوید:
با همین مَرد مُرده خوشبختم
من نفس می کشم ، و می خواهم
کفنم وصله ی تنم باشد
گور من گم شده است ، بگذارید
گوری از نو بنا کنم ، شاید
همه ی درد من از این که دگر
گور خود را نمی کنم باشد
می زنم زیر خنده ، می گوید
با تو خوشبخت ، با تو خوشحالم
می گذارم که هر چه می خواهد
هر چه می خواهدم زنم باشد
-در کنارم همیشه می مانی؟
در کنارم دوباره می خوابی؟
-باااشد ، اینبار نیز با اینکه
در تَکاپوی رفتنم ... باااشد
کاش پایان گرفته بود و نبود
کاش می رفت ، کاش می مردم
آخرین ردپای دستانش
باید آغاز مردنم باشد
زن دیوانه رفت ، من ماندم
آسمان های آبی ام رفتند
ابر ها آمدند ، پس باید
وقت باران گرفتنم باشد
 

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25
من که خوابم نمیبرد خواب و

راحتم را گرفته بیتابی

عشق من! نیمه های شب شده و

تو در آغوش همسرت خوابی

از تو عمری گذشته اما من

با خودم فکر میکنم که هنوز

تو همان دختر جوان هستی

با همان گونه های سرخابی

فرض کن این اتاق پیش من است

و همین تخت با من خوشبخت

فرض کن این لباس شخصی سفید

فرض کن این ملافه ی آبی

اتفاقا شبی رباط کریم

زیر باران من خراب شود

اتفاقا تو هم پس از باران

اثری از خودت نمی یابی

پرده را میزنم کنار ، امشب

از شب پیش هم سیاه تر است

فرض کن اتفاقا امشب هم

نیستی و به من نمیتابی

پس کجا رفته آن دو چشم قشنگ؟

آن دو تا چشم کوچک دلتنگ

کو دل تنگ کوچکت؟کو آن

صورت مهربان مهتابی؟

در کنارت کسی که میخوابد

گونه ات را چگونه میبوسد؟

آه... او را چگونه میبوسی؟!

در کنارش چگونه میخوابی؟!

باز هم قرص دیگری خوردم

بلکه مُردم، دل از تو هم کندم

و خودم را به سختی آکندم

به همین خواب های مردابی...

نتوانستم از تو دل بکنم

شب فردا به یادت افتادم

ساعتم را که کوک میکردم

فکر کردم کنار من خوابی
 

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25
آخ که چقدر خوبه، قدم زدن با تو

چه خوب و افتابیه، هوای من با تو

تو کافه های شلوغ، گوش دادن به صدات

چه لذتی داره...

تو خلوت کوچه، گرفتن دستات،

چه لذتی داره...

بازم اجازه بده بهت سلام کنم، نگو باهام قهری

با اینکه میدونم ؛ تو بی اجازه ترین عاشق این شهری !

تو غربت خونه، جز منِ دیوونه، کی غصه ی تو رو خورد ؟

شبای تنهایی، بدون لالایی، چجوری خوابت برد ؟

آخ که چه دلگیره هوای من بی تو

چقدر نفسگیره، قدم زدن بی تو

تو خلوت کوچه گرفتن دستات

همش دروغه... دروغ

چقدر ادامه بدم ، به گم شدن تو این خیابونای شلوغ !

جز منِ دیوونه، کی وقتی حس میکنه که داره میمیره..

حتی واسه مردن، از توی دیوونه، اجازه میگیره ؟

چراغای رنگی، آدمای سنگی..سرفه و دلتنگی..

تو کافه ی خالی، یه استکان چایی..کنار تنهایی..

اون طرف میزم، جات خالیه عزیزم !
 

شاهدخت

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
ارشد بازنشسته
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,788
40,155
مدال‌ها
25
دریا واسه کشتی‌هایِ بی‌سرنشین جا نداره

پس من چرا غرق بودم ؟ تهران که دریا نداره



این گوشه از شهر امنه ، من سعی کردم نمیرم

انقدر نمیرم که آخر ، این گوشه پهلو بگیرم



تو سال‌ها سرنشین ِ این گوشه از شهر بودی

اما با من که همیشه همسایتم قهر بودی



آرامش قبل طوفان ، ابروی اون روی ماهه

اخمت به من گفت هر شب ، طوفان سختی تو راهه



چند روز، چند سال، چند قرن، از ردپامون گذشته

قلبم به عمر یه تاریخ از این خیابون گذشته



قلبم مث گوش ماهی با موج موهات رفیقه

عشق من این تنگ کوچیک ، کوچیکه اما عمیقه



دریا واسه کشتی‌هایِ بی‌سرنشین جا نداره

پس من چرا غرق بودم ؟ تهران که دریا نداره



هر جا پی‌ت رفته بودم ، دلتنگ برگشته بودم

آشفته و خسته انگار ، از جنگ برگشته بودم



من خوب بودم تا یه شهر ، با خشک سالیش بدم کرد

خوب شد ، خدا رحم کرد و عشق تو دریا زدم کرد



دریا واسه کشتی‌هایِ بی‌سرنشین جا نداره

پس من چرا غرق بودم ؟ تهران که دریا نداره
 
بالا پایین