جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مجموعه اشعار سلمان هراتی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط آیناز با نام سلمان هراتی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 971 بازدید, 26 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع سلمان هراتی
نویسنده موضوع آیناز
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط STARLET
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
3
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,430
32,015
مدال‌ها
5
آسمان از هر کجا که تو باشی شروع می شود
کهکشان از کنار تو آغاز می شود
منظومه ها در طواف تواند
تو در همه ی کرات مهربانی میریزی
 
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
3
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,430
32,015
مدال‌ها
5
تو حتی کنار پنجره ی کوچک من
پیدا می شوی
همزمان با آن ماهی
 
موضوع نویسنده

آیناز

سطح
3
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
May
2,430
32,015
مدال‌ها
5
که در اعماق اقیانوس ها گریه می کند
یک پرنده در دفتر من
بال بال می زند
تو هر دو را می شنوی
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت

بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ زهره ی دریا شدن نداشت

در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار
حتی علف اجازه ی زیبا شدن نداشت

دلها اگرچه صاف ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت

چون عقده ای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
در چشم‌های آبی‌ات، ای تا افق وسیع!
یک آسمان ستاره‌ی سیّار می‌شویم

یک آسمان ستاره و یک کهکشان شهاب
بر روی شانه‌های شب آوار می‌شویم

فردا دوباره صبح می‌آید از این مسیر
چشم‌انتظارِ لحظه‌ی دیدار می‌شویم...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
صبح شد...
آی نمی‌باید خفت...

چشم بگشای...
که خورشید شکفت...
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,852
28,363
مدال‌ها
9
همزمان با صبح چشم خورشیدی تو
جهت پنجره را می کاود
دشت روشن شده از روشنی رخسارت
ابر بیداری در غربت ما می بارد
بال اگر ذوق پریدن دارد
صبح اگر میل دمیدن دارد
باغ اگر سبزتر از سبز آمد
برکت آب زلالی است
که از چشم ترت می می بارد
 

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
طراح آزمایشی
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,724
16,891
مدال‌ها
10
من دست‌های مهربانم را

به تو می‌بخشم

و در این بخشش

جز درک عشق گمشده‌ام

هیچ نمی‌خواهم

من و دلم

تماممان را به تو می‌بخشیم

تا حس زنده بودن خود را

که در نگاه معلوم یک مرد

در بخشش تمام به تو بازیابیم

من پاهایم را

در جسم فسرده خاک می‌کارم

و آب را

در عطش کویر

زمزمه می‌کنم

و در این بخشش

معرفتی است

که من آن را

با هستی

و با زیبایی آن لحظه

که مرگ پس آن می‌آید

آشتی می‌دهم
 

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
طراح آزمایشی
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,724
16,891
مدال‌ها
10
دلا چندی است صحرایی شدی تو

رفیق خوب تنهایی شدی تو

بگو آن دورها با کی نشستی

که مثل گل تماشایی شدی تو
 

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
طراح آزمایشی
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,724
16,891
مدال‌ها
10
بهار آمد از کوه انبوه
شکفتن شد آغاز
دریغا که من چو زمستان سردی
به پایان رسیدم
 
بالا پایین