جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ادبیات کهن دو کبوتر

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات کهن توسط Rasha_S با نام دو کبوتر ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 521 بازدید, 29 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات کهن
نام موضوع دو کبوتر
نویسنده موضوع Rasha_S
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Rasha_S
موضوع نویسنده

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,453
12,655
مدال‌ها
4
يکي بود يکي نبود . غير از خدا هيچکس نبود .
دو تا کبوتر همسايه بودند که يکي اسمش «نامه بر» و يکي اسمش «هرز» بود. يک روز کبوتر هرز گفت:«من هم امروز همراه تو به سفر مي آيم.»
 
موضوع نویسنده

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,453
12,655
مدال‌ها
4
نامه بر گفت:«نه، من مي خواهم راست دنبال کارم بروم ولي تو نمي تواني با من همراهي کني. مي ترسم اتفاق بدي بيفتند و بلايي بر سرت بيايد و من هم بدنام شوم.»
 
موضوع نویسنده

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,453
12,655
مدال‌ها
4
هرز گفت:«ولي اگر راستش را بخواهي من صدتا کبوتر جلد را هم به شاگردي قبول ندارم و چهل تا مثل تو را درس مي دهم.
 
موضوع نویسنده

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,453
12,655
مدال‌ها
4
من بيش از تو با مردم جورواجور زندگي کرده ام، من همه پشت بامها، همه سوراخ سنبه ها، همه کبوتر خان ها، همه باغها و دشتها را مي شناسم و خيلي از تو زرنگترم. وقتي گفتم مي خواهم به سفر بيايم يعني که من از هيچ چيز نمي ترسم.»
 
موضوع نویسنده

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,453
12,655
مدال‌ها
4
نامه بر گفت:«همين نترسيدن خودش عيب است. البته ترس زيادي مايه ناکامي است ولي خيره سري هم خطر دارد.
 
موضوع نویسنده

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,453
12,655
مدال‌ها
4
همه کساني که گرفتار دردسر و بدبختي مي شوند از خيره سري آنهاست که خيال مي کنند زرنگتر از ديگرانند و آنقدر بلهوسي مي کنند که بدبخت مي شوند.»
 
موضوع نویسنده

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,453
12,655
مدال‌ها
4
هرز گفت:«نخير، شما خيالتان راحت باشد. من حواسم جمع است، و هميشه مي فهمم که چه بايد کرد و چه نبايد کرد.»
 
موضوع نویسنده

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,453
12,655
مدال‌ها
4
نامه بر گفت:«بسيار خوب: پس آماده باش. بايد آب و دانه ات را در خانه بخوري و حالا که همراه من هستي در ميان راه با هيچ غريبه اي خوش و بش نکني.»
 
موضوع نویسنده

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,453
12,655
مدال‌ها
4
گفت:«قبول دارم». همراه شدند و از پشت بامها و کبوترخان ها و کبوترها گذشتند، از شهر گذشتند و از باغ گذشتند و از کشتزار گذشتند و به صحرا رسيدند و رفتند و رفتند تا يک جايي که در ميان زمين هاي پست و بلندي چندتا درخت خشک بود.
 
موضوع نویسنده

Rasha_S

سطح
4
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Oct
3,453
12,655
مدال‌ها
4
هرز گفت: «خوب است چند دقيقه روي اين درخت بنشينيم و خستگي در کنيم.»
 
بالا پایین