مجموعه اشعار فروغ فرخزاد
- نویسنده موضوع - گیتی -
- تاریخ شروع
اطلاعات موضوع
- Mar
- 10,701
- 27,712
- مدال‌ها
- 9
مي روم ، اما نمي پرسم ز خويش
ره كجا؟ منزل كجا؟ مقصود چيست؟
بوسه مي بخشم ، ولي خود غافلم
كاين دل ديوانه ، را معبود كيست؟
آه ، آري ، اين منم ، اما چه سود
" او" كه در من بود ، ديگر نيست، نيست
مي خروشم زير لب ، ديوانه وار
"او" كه در من بود ، آخر كيست؟ كيست؟
ره كجا؟ منزل كجا؟ مقصود چيست؟
بوسه مي بخشم ، ولي خود غافلم
كاين دل ديوانه ، را معبود كيست؟
آه ، آري ، اين منم ، اما چه سود
" او" كه در من بود ، ديگر نيست، نيست
مي خروشم زير لب ، ديوانه وار
"او" كه در من بود ، آخر كيست؟ كيست؟
- Mar
- 10,701
- 27,712
- مدال‌ها
- 9
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم
برگ‌های آرزوهایم یکایک زرد می‌شد
آفتاب دیدگانم سرد می‌شد
آسمان سی*ن*ه‌ام پر درد می‌شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می‌زد
اشک‌هایم همچو باران دامنم را رنگ می‌زد
وه … چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می‌خواند شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می‌زد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه‌ی من
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می‌ریخت بر دلهای خسته
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سی*ن*ه‌ام :
منزلگه اندوه و درد و بد گمانی
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم
برگ‌های آرزوهایم یکایک زرد می‌شد
آفتاب دیدگانم سرد می‌شد
آسمان سی*ن*ه‌ام پر درد می‌شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می‌زد
اشک‌هایم همچو باران دامنم را رنگ می‌زد
وه … چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می‌خواند شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می‌زد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه‌ی من
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می‌ریخت بر دلهای خسته
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سی*ن*ه‌ام :
منزلگه اندوه و درد و بد گمانی
کاش چون پاییز بودم
- Mar
- 10,701
- 27,712
- مدال‌ها
- 9
تو را در بازوان خویش خواهم دید
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند
تبسم های شیرین تورا با بوسه خواهم چید
وگر بختم کند یاری
در آغوش تو
ای افسوس!
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند
تبسم های شیرین تورا با بوسه خواهم چید
وگر بختم کند یاری
در آغوش تو
ای افسوس!
- Mar
- 10,701
- 27,712
- مدال‌ها
- 9
ڪاش در بزم فروزنده ی تو
خنده ی جام شرابی بودم "
ڪاش در نیمه شبی درد آلود
سستی و مستی خوابی بودم "
ڪاش چون آینه روشن می شد
دلم از نقش تو و خنده ی تو
صبحگاهان به تنم می لغزید
گرمی دست نوازنده ی تو "
ڪاش از شاخه ی سرسبز حیات
گل اندوه مرا می چیدی "
ڪاش در شعر من ای مایه ی عمر
شعله ی راز مرا می دیدی ...
خنده ی جام شرابی بودم "
ڪاش در نیمه شبی درد آلود
سستی و مستی خوابی بودم "
ڪاش چون آینه روشن می شد
دلم از نقش تو و خنده ی تو
صبحگاهان به تنم می لغزید
گرمی دست نوازنده ی تو "
ڪاش از شاخه ی سرسبز حیات
گل اندوه مرا می چیدی "
ڪاش در شعر من ای مایه ی عمر
شعله ی راز مرا می دیدی ...
