آراد گفت:

ما بی غمان گیج دل از دست داده ایم
همراز عشق و همنفس جام باده ایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند
تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم

کلیک کنید تا گسترش یابد...

amir mohamad گفت:

ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس
ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا

کلیک کنید تا گسترش یابد...

آراد گفت:

مطلب طاعت و پیمان و صلاح از منِ گیج

که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

کلیک کنید تا گسترش یابد...

amir mohamad گفت:

ما دل ز وفا و مهر تو برداریم
بر آب نگار بی هده ننگاریم

ما دل بهوای آن کسی نسپاریم
کز صحبت او بچشم مردم خواریم

کلیک کنید تا گسترش یابد...

آراد گفت:

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

کلیک کنید تا گسترش یابد...

amir mohamad گفت:

مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد
غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد

از حجاب حسن شرم آلوده لیلی هنوز
بید مجنون سر به زیر انداختن بار آورد

کلیک کنید تا گسترش یابد...

آراد گفت:

مرا می‌بینی و هر دَم زیادَت می‌کنی دَردَم

تو را می‌بینم و میلم زیادَت می‌شود هر دَم

کلیک کنید تا گسترش یابد...

amir mohamad گفت:

مشک ریزان می‌جهد، باد صبا از کوی دوست
شاخه‌ای گویی ربودست از خم گیسوی دوست

دوست می‌دارم نسیم صبح راکو در هوا
تا نفس می‌‌آیدش جان می‌دهد بر بوی دوست

کلیک کنید تا گسترش یابد...

آراد گفت:

مارا به مقام عشق راهی دادند

در کوی خرابات پناهی دادند

درویشی و بیچارگی ما دیدند

مارا هم از این نمد کلاهی دادند

کلیک کنید تا گسترش یابد...