جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده دلنوشته خدای بی‌گناه آدم‌ها اثر شهریار

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط DLVAN با نام دلنوشته خدای بی‌گناه آدم‌ها اثر شهریار ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,152 بازدید, 27 پاسخ و 9 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع دلنوشته خدای بی‌گناه آدم‌ها اثر شهریار
نویسنده موضوع DLVAN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLVAN
موضوع نویسنده

DLVAN

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,080
5,381
مدال‌ها
5
***
دوباره قلب تکه تکه شده بود؛ تکه‌هایش را جمع کردم و گوشه‌ای گذاشتم. به زمین نگاه کردم کاش هوا انقدر دلگیر نبود، کاش باد آن قدر خشمگین نبود!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

DLVAN

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,080
5,381
مدال‌ها
5
***
زندگی زیباتر می‌شد اگر آدم‌ها مهربان‌تر بودند، اگر زودتر یاد می‌گرفتند چرا خدا آن‌ها را آفریده است.
غمگین گوشه‌ای از آسمان نشسته بودم که سنجاقکی کنارم نشست و گفت:
- آدم‌ها دارند ناسزا می‌گویند!
خندیدم و گفتم:
- نکند تازه به دنیا آمدی؟ آدم‌ها همین‌گونه‌اند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

DLVAN

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,080
5,381
مدال‌ها
5
***
سنجاقک مِن مِن‌کنان گفت:
- به... خ... خدا ناسزا می‌گویند.
صدای شکستن تکه‌های قلبم از گوشه‌ی آسمان به گوش رسید، باد خشمگین شد، ابر بارید، آسمان گریست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

DLVAN

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,080
5,381
مدال‌ها
5
***
بدون قلبم، به سمت خدا حرکت کردم، زیاد نزدیک نبودم اما صدایش را شنیدم:
- میکائیل روشنایی را روزیشان می‌کنم. نمی‌توانند دل‌هایشان را پیدا کنند!
به سرعت به زمین رفتم و دل‌های آدم‌ها را روشن کردم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

DLVAN

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,080
5,381
مدال‌ها
5
***
آن‌ها بیدار شدند، از خوابی عمیق، خوابی عمیق!
از یکی از آن‌ها پرسیدم:
- چه خواب دیدید؟
جواب داد:
- خواب دیدم خدا را کشته‌ایم!
قلبم خاکستر شده بود، تکه‌ای نداشت که بشکند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

DLVAN

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,080
5,381
مدال‌ها
5
***
به آدم‌ها گفتم:
- با خدای خودتان مهربان باشید همان‌طور که او با شما مهربان است.
کسی از میان جمع آدم‌ها با عجز گفت:
- دیگر پروانه‌ای نمانده است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

DLVAN

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,080
5,381
مدال‌ها
5
***
لبخند زدم؛ او از کشتن پروانه‌ها ناراحت بود و خدای من بخشنده! خدای ما بخشنده! او پروانگان را زنده کرد، زمین‌ لبخند زد، شب با آدم‌ها خداحافظی کرد و میکائیل با آن‌ها دوست شد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

DLVAN

سطح
3
 
کاربر ویژه
کاربر ویژه انجمن
Sep
1,080
5,381
مدال‌ها
5
«این دلنوشته ساخته ذهن نویسنده است و موضوع آن کنایه‌ای است به افراد نادان روزگار که پند دانایان را نه تنها به گوش نمی‌گیرند بلکه با تهمت و عملکرد نادرست آن‌ها را می‌آزارند! امیدوارم برداشت نادرستی از دلنوشته نداشته باشید.»


«پایان دلنوشته»
 
بالا پایین