جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

فایل شده {چشم‌هایش آغاز قصه بود} اثر •s.h مبینا کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط mobina01 با نام {چشم‌هایش آغاز قصه بود} اثر •s.h مبینا کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,833 بازدید, 20 پاسخ و 21 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع {چشم‌هایش آغاز قصه بود} اثر •s.h مبینا کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,800
28,295
مدال‌ها
9
1000037043.jpg
عنوان: چشم‌هایش آغاز قصه بود
دلنویس: s.h مبینا
ژانر: عاشقانه
عضو دفتر نظارت ادبی یکم
ویراستار: @سپید
مقدمه: چشم‌هایش، آخ از آن سیاه‌چاله‌ها‌. از چشم‌هایش می‌توان کتاب نوشت، مانند بزرگ علوی. چشمانی که دل می‌ربایند، سپس به دل ربوده شده بی‌اعتنا اند.
رسمش این بود؟ «رسم عاشقی» این بود؟ ببری قرار دل را به سراغ دل نیایی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
نویسنده ادبی انجمن
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
May
3,420
13,080
مدال‌ها
17
1683008322482 (1).png

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانی
در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,800
28,295
مدال‌ها
9
چشم‌هایش، آخ از آن دو تیله‌ی مشکی رنگ که غوغا می‌کنند. بیخود نیست که بزرگ علوی کتابی برای "چشم‌هایش" نگاشته‌است. چشمانت دریای بی‌کران زیبایی‌هاست. پنجره‌ایست رو به جهان. جانم تویی، چگونه توانم از او گذشت؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,800
28,295
مدال‌ها
9
چشم‌هایت سرآغاز کدام فلسفه است که رابطه علت و معلولی زندگانی را به‌هم ریخت؟ تکه‌های زغالی رنگ تو تنها، بهانه‌ای برای دوست داشتنت، یا بهتر بگویم برای عاشقت شدن بود. وَ اِلّا تو سراسر رنگ هستی، سراسر غوغا. سرتاسر وجودت ستودنی‌ست. چه باک از بَخیلان مادامی که تو نیز مرا می‌ستایی.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,800
28,295
مدال‌ها
9
*من برای اینکه چیزی از خود به تو بفهمانم جز چشمانم چیزی ندارم.
نگاه آرامت، نوازشم می‌کند. تو می‌توانی با چشم‌هایت نوازشم کنی و با من سخن بگویی؛ اما من فقط می‌توانم نگاهت کنم. آرام و بدون تلاطم، همچو دریاچه‌ای ساکن.

*احمد شاملو
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,800
28,295
مدال‌ها
9
چشمانت را گشودی، شب در من فرود آمد!
آن دم که شب‌های پر ستاره‌ی دلبرت‌ را باز می‌کنی، چیزی در من فرو می‌ریزد؛ مانند بهمنی از کوه، اشکی از چشم و قلبی از کف. قلب از کفم می‌رود و تو تنها پلک برهم می‌زنی. عادلانه‌ است دلبرم؟
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,800
28,295
مدال‌ها
9
مادامی که دو گوی جادواَت را به من دوخته‌ای تمام جهان و کائنات ساکن ایستاده‌اند و به سکوت دل‌انگیز آن دو گوش فرا داده‌اند. چیزی در آن دو گوی مشکی رنگ وجود دارد که قادر به توصیفش نیستم. در واقع هیچ‌ک.س نمی‌تواند آنها را تفسیر کند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,800
28,295
مدال‌ها
9
همانند اکسیر سحرآمیز، شبیه به مهره مار و مثل معجزه در درون من عمل می‌کنی. عشقت را همچون اکسیری سحرآمیز می‌نوشم و جذب وجودت که گویی مهره‌مار دارد، می‌شوم. چه داری که من این‌گونه واله و شیدایت شدم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,800
28,295
مدال‌ها
9
تمام داستان عاشقی‌ام، از چشم‌هایت آغاز شد. گفته‌بودم؟ خب باشد. یک‌بار که کافی نیست برای بیان جاذبه آن دو نرگس جادو. چشمانی که در وصف کلمات نمی‌گنجند و مرا با اراده‌ای پولادین در برابر گوهر عشق به سوی خود کشاند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,800
28,295
مدال‌ها
9
1 . یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود.
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانت ربود
نگاهم که در نگاهت گره خورد زمان ایست کرد، قلب نتپید و زمین نچرخید. همه چیز خیلی آرام بود؛ بی‌هیچ غوغایی. هیاهو تمام شد، فقط من بودم و چشمان تو، فقط... .
1. افشین یداللهی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین