- Jul
- 42
- 237
- مدالها
- 2
کاش میشد آدم بشیکاش میشد باهات حرف زد:)
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!کاش میشد آدم بشیکاش میشد باهات حرف زد:)
این آدما نیستن که تورو یاد کسی میندازن این تو هستی که بهش فکر میکنی و همه رو بهونه میکنی میگی بقیه مقصرن برای اینکه تورو یاد کسی انداختنکاش از آدمایی که منو یادت میندازن دور بشم:)
سیگار؟زده به سرم برم سراغ سیگار و یه ایرپاد:)
رپ گوش بدم تا مغزم ب. گ.. بره:
آره ولی صبر کردم و تحمل کردمو آها داشت یادم میرفت
شده درموندگی از اون حرفهایهاش بگیری که ندونی چیکار کنی به هر جهت و هر طریقی که نگا کنی راه چارهای نداری نه میتونی بمیری نه میتونی زنده بمونی نه میتونی درستش کنی نه میتونی خرابش کنی
بدترین لحظه های زندگیم بود و هیچوقت فراموش نمیکنمآره ولی صبر کردم و تحمل کردم
صدبار مردم و زنده شدم ولی نتیجه صبر و تحملم شد بریدن از همه و برای خودم زندگی کردن و مهم نبودن بقیه و همچنین انگیزه گرفتم
قطعا ایمان دارم به خودم و تحمل کردم که تا به اینجا رسیدم،هیچ ک.س و هیچ چیز مهم تر از خودت نیست
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک