جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {ژالان} اثر •محمد یاسین نصرتی کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط SIYAR با نام {ژالان} اثر •محمد یاسین نصرتی کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 739 بازدید, 14 پاسخ و 14 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {ژالان} اثر •محمد یاسین نصرتی کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع SIYAR
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SIYAR
موضوع نویسنده

SIYAR

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
152
789
مدال‌ها
2
کمی عقب رفتم… یاد اولین لبخندش افتادم. همانند چرخ و فلکی، چرخ زدم و جریان باد را دورم حس می‌کردم که یاد چشمانش افتادم.
چشم آهویی من، می‌دانم که تو از وجود من بی‌خبری، اما ترسی تمام وجودم را اسیر کرده و نمی‌گذارد تو را در آغوش بگیرم، موهای فِرت را نوازش کنم.
 
موضوع نویسنده

SIYAR

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
152
789
مدال‌ها
2
گل گلدان من، ژالان من، صدایت می‌زنم، برگرد، به من نگاه کن… من را احساس کن، در دلت مرا حک کن… و بوسه‌ای بر گونه‌ام بگذار… .
آه، روزگار سخت، روزگار درد… من امیدم را از دست داده‌ام، فقط در خیالم تو را می‌بینم.
 
موضوع نویسنده

SIYAR

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
152
789
مدال‌ها
2
رقصیدن را رها کردم و بر روی سرامیک‌های سرد نشستم؛ شروع به اشک ریختن مانند باران کردم، شروع به فریاد زدن مانند رعد کردم.
قربانت بشوم من، درمان دردم! لاله لاله مانند آلاله تو را دوست دارم. با گفتن این حرفم سرمایی وجودم را فرا گرفت. از شدت سرما در خودم گره خوردم.
 
موضوع نویسنده

SIYAR

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
152
789
مدال‌ها
2
دیگر نمی‌دانستم چه کنم… چه کنم با مهر وجود تو در من؟! به من بگو چه کنم با خودم؟! از گردنم خون جاری شود کافیست
در عمق تاریکی بر روی گل‌های فرش دراز کشیدم؛ فرش را نوازش می‌کردم.
 
موضوع نویسنده

SIYAR

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Aug
152
789
مدال‌ها
2
ای عزیز من صدای من را بشنو… چه در این دنیا چه در آن دنیا، من با تمام هستی‌ام تو را دوست دارم.
اگر نتوانم تو را در این زندگی به دست آورم، غم را در دل نگه می‌دارم، اما در زندگی بعدی، تو را در کنار خود خواهم داشت، در آرامش و در دل تاریکی شب… .



پایان
 
بالا پایین