جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب خاطرات گمشده

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط baran.kh با نام خاطرات گمشده ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 62 بازدید, 14 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع خاطرات گمشده
نویسنده موضوع baran.kh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط baran.kh
موضوع نویسنده

baran.kh

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
کاربر ممتاز
Jan
4,822
8,696
مدال‌ها
4
پدرم عینهو افعی از گلوی فشرده‌اش صدای فش‌فشی بیرون می‌داد و با تمام توانش تقلا می‌کرد خود را رها کند. صورتش همچون تکه آتشی که لایهٔ نازکی خاکستر بر آن نشسته، گر گرفته بود. لنگه دمپایی‌اش پرت شده و دومی معلق منتظر افتادن بود. سربنده‌اش از دور گردنش سریده و روی زمین افتاده و لنگ راست پیژامه‌اش جر خورده بود
 
موضوع نویسنده

baran.kh

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
کاربر ممتاز
Jan
4,822
8,696
مدال‌ها
4
قد کوتاه و بدن نحیفش آن‌قدر زور نداشت که خود را از میل عجیب پدر حمید برای آزار خلاص کند. نگاهش به نگاهم افتاد و دید از وحشت اتفاقی که می‌افتد خشکم زده است؛ آتشفشان روحش ترکید و توی هوا پیچ‌وتاب خورد و از حالت دفاع به هجوم روی آورد، بعد ناخن‌هایش را در پوست دست محکمی که گلویش را می‌فشرد فرو برد و به بدن کشیده‌ای که او را از زمین کنده بود، لگد زد
 
موضوع نویسنده

baran.kh

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
کاربر ممتاز
Jan
4,822
8,696
مدال‌ها
4
اما همهٔ این تقلاها ذره‌ای بر ارادهٔ پدر حمید برای چلاندنش تأثیر نداشت که حالا عضلاتش عینهو آهن شده و رگ‌های گردنش بیرون زده بود؛ حتی حواسش بود روح پدرم را بیش‌تر بدوشد؛ تکانش می‌داد و توی هوا می‌چرخاند
 
موضوع نویسنده

baran.kh

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
کاربر ممتاز
Jan
4,822
8,696
مدال‌ها
4
درونم آشوب شد، هر چه در معده‌ام بود بیرون ریختم و چنان محکم به سرفه افتادم که نزدیک بود ریه‌هایم از جا کنده شوند. نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. احساسم از فکرم جدا بود و نسبت به آن تمرکز بیش‌تری داشت
 
موضوع نویسنده

baran.kh

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
مدیر آزمایشی
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
کاربر ممتاز
Jan
4,822
8,696
مدال‌ها
4
بیرون از بدنم بودم... از خودم کندم... پدرم شدم.

با چشمانی گریان و دهانی نالان نقش زمین شدم
 
بالا پایین