جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

فایل شده {مأمِن مِهْر} اثر •سونی کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط نهـنگـ با نام {مأمِن مِهْر} اثر •سونی کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 2,140 بازدید, 33 پاسخ و 36 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع {مأمِن مِهْر} اثر •سونی کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع نهـنگـ
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط نهـنگـ
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,779
33,933
مدال‌ها
10
مادر را در دلِ سکوت دیدم، فریادی بی‌صدا.
هر خاموشی، نبودنش را فریاد می‌زد.
او را در دلِ خلوت نوشتم، جمعی بی‌حضور.
با هر لحظه‌ی بی‌ک.س، او را بیشتر خواستم.
مادر را در دلِ سکوت جا دادم و تنها شدم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,779
33,933
مدال‌ها
10
او را در دلِ شب‌بو دیدم، عطری از خاطره.
هر بویش، آغوشی از گذشته بود.
مادر را در دلِ گل نوشتم، لطافتی بی‌نام.
با هر نفس، بویش را نوشیدم.
مادر را در دلِ شب‌بو بو*سیدم و گریه کردم بی‌دلیل.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,779
33,933
مدال‌ها
10
مادر را در دلِ سؤال دیدم، پرسشی بی‌پاسخ.
هر چرا، راهی به سوی نبودن بود.
او را در دلِ ندانستن نوشتم، دانشی بی‌معنا.
با هر فکر، بیشتر گم شدم.
مادر را در دلِ سؤال جا دادم و جهان بی‌معنا شد.
 
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,779
33,933
مدال‌ها
10
مادر را در دلِ خیال دیدم، حضوری بی‌جسم.
هر تصور، آغوشی از گذشته بود.
او را در دلِ رؤیا نوشتم، بیداریِ شیرین.
با هر چشم‌بستن، به او نزدیک‌تر شدم.
مادر را در دلِ خیال جا دادم و آرام گرفتم.
 
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,779
33,933
مدال‌ها
10
او را در دلِ خاطره دیدم، ردّی از بودن.
هر یاد، نغمه‌ای از آغو*ش بود.
مادر را در دلِ حافظه نوشتم، جاودانگیِ بی‌جسم.
با هر مرور، لبخندش را دیدم.
مادر را در دلِ خاطره بو*سیدم و زنده شدم.
 
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,779
33,933
مدال‌ها
10
مادر را در دلِ بوسه دیدم، گرمایی بی‌مرز.
هر لم*س، بازگشتی به بودن بود.
او را در دلِ ل*ب نوشتم، نرمیِ بی‌نام.
با هر بوسه، آغوشش را حس کردم.
مادر را در دلِ بوسه جا دادم و کودک شدم.
 
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,779
33,933
مدال‌ها
10
او را در دلِ نان دیدم، بویی از صبح.
هر لقمه، طعمی از عشق بود.
مادر را در دلِ سفره نوشتم، برکتی بی‌پایان.
با هر خوردن، سیر شدم از خاطره.
مادر را در دلِ نان بو*سیدم، و زندگی را چشیدم.
 
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,779
33,933
مدال‌ها
10
مادر را در دلِ لباس دیدم، گرمایی از بودن.
هر نخ، رشته‌ای از آغو*ش بود.
او را در دلِ پارچه نوشتم، نرمیِ بی‌ادعا.
با هر پوشیدن، حضورش را حس کردم.
مادر را در دلِ لباس جا دادم و پناه گرفتم.
 
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,779
33,933
مدال‌ها
10
او را در دلِ خانه دیدم، دیواری از عشق.
هر اتاق، خاطره‌ای از آغو*ش بود.
مادر را در دلِ در نوشتم، ورودیِ آرامش.
با هر باز شدن، صدایش را شنیدم.
مادر را در دلِ خانه بو*سیدم و ماندگار شدم.
 
موضوع نویسنده

نهـنگـ

سطح
5
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,779
33,933
مدال‌ها
10
مادر را در دلِ شعر دیدم، قافیه‌ای از عشق.
هر بیت، نغمه‌ای از آغو*ش بود.
او را در دلِ واژه نوشتم، وزنی از آرامش.
با هر مصرع، لبخندش را شنیدم.
مادر را در دلِ شعر جا دادم و شاعر شدم.
 
بالا پایین