جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

ادبیات نوشتاری لی‌لی و درخت آرزو‌ها

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان توسط NARIYA با نام لی‌لی و درخت آرزو‌ها ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 98 بازدید, 7 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان
نام موضوع لی‌لی و درخت آرزو‌ها
نویسنده موضوع NARIYA
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط NARIYA
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
3
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,726
5,825
مدال‌ها
5
داستان «لی‌لی و درخت آرزوها»
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
3
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,726
5,825
مدال‌ها
5
روزی روزگاری، دختربچه‌ای به نام "لی‌لی" در دهکده‌ای رنگارنگ زندگی می‌کرد. لی‌لی کنجکاو، مهربون و عاشق نقاشی بود. هر روز با مداد رنگی‌هاش، دنیاهای خیالی می‌کشید: قلعه‌های شکلاتی، ابرهای خنده‌رو، و اژدهای مهربون.
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
3
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,726
5,825
مدال‌ها
5
اما یه چیز عجیب در دهکده‌شون بود: درختی بلند و طلایی وسط جنگل که هیچ‌ک.س جرأت نزدیک شدن بهش رو نداشت. می‌گفتن اون درخت، "درخت آرزوها"ست، ولی فقط کسی که دلش پاک و شجاع باشه، می‌تونه بهش برسه.
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
3
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,726
5,825
مدال‌ها
5
یک شب، وقتی ماه کامل شد، صدایی از جنگل اومد:
«لی‌لی... بیا... من منتظرتم...»
لی‌لی ترسید، ولی حس کرد این صدا از نقاشی‌هاش میاد. مداد رنگی‌هاش شروع کردن به درخشیدن.
خرگوش نقاشی‌ش از دفتر بیرون پرید و گفت:
«وقتشه لی‌لی! باید بریم به درخت آرزوها!»
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
3
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,726
5,825
مدال‌ها
5
لی‌لی با خرگوش، جغد دانا، و گربه‌ی خندان راه افتاد. در مسیر، با چالش‌هایی روبه‌رو شدن:
باید از پلی رد می‌شدن که زیرش مه سیاه بود. لی‌لی ترسید، ولی جغد گفت:
«اگه چشماتو ببندی و به نور قلبت اعتماد کنی، پل روشن می‌شه.»
لی‌لی چشم‌هاشو بست، و پل شروع کرد به درخشیدن!
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
3
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,726
5,825
مدال‌ها
5
در مرحله بعد مار بزرگی راهشونو بست و گفت:
«فقط کسی که جواب معمای منو بده، می‌تونه رد شه.»
معما این بود:
«چیزی که هر چی بیشتر ازش بدی، بیشتر می‌مونه چیه؟»
لی‌لی فکر کرد و گفت: «محبت!»

مار لبخند زد و راه رو باز کرد.
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
3
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,726
5,825
مدال‌ها
5
وقتی رسیدن، درخت طلایی شروع کرد به حرف زدن:
«لی‌لی، آرزوت چیه؟»
لی‌لی گفت: «می‌خوام همه بچه‌ها بتونن دنیاهای خیالی خودشونو بسازن، مثل نقاشی‌های من.»
 
موضوع نویسنده

NARIYA

سطح
3
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,726
5,825
مدال‌ها
5
درخت خندید، و برگ‌هاش تبدیل شدن به مداد رنگی‌های جادویی.
از اون روز، هر بچه‌ای که یه مداد از لی‌لی می‌گرفت، می‌تونست نقاشی‌هاشو زنده کنه.
و لی‌لی فهمید که شجاعت، مهربونی و خلاقیت می‌تونن دنیا رو تغییر بدن.
 
بالا پایین