جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

همگانی نویسنده‌ها ۴

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مطالب طنز توسط نیهان با نام نویسنده‌ها ۴ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 138 بازدید, 7 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته مطالب طنز
نام موضوع نویسنده‌ها ۴
نویسنده موضوع نیهان
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ZAHHRA
موضوع نویسنده

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,162
مدال‌ها
2

نویسنده‌ها!

1000018703.jpg

هرکی برای نفر بعدی که جوابگو هست یک سوال در مورد تصویر اضافه کند.

به نظر شما اسم این کاراکتر در حال حاضر به چه چیزی فکر می‌کند یا چه حس و حالی دارد؟ + اسم کاراکتر چیست؟
 

Bloodreina

سطح
0
 
ناظر تأیید
ناظر تایید
کاربر رمان‌بوک
Jul
59
781
مدال‌ها
2
دارم چشم‌هایت را فراموش می‌کنم.
نه از روی بی‌مهری، نه از فراموشیِ زمان.
انگار ذهنم دارد خودش را نجات می‌دهد از خاطره‌ای که هر بار مرورش، زخم تازه‌ای می‌زند.
نشسته‌ام پشت این میز، قلم در دست، اما خطوط از من فراری‌اند.
مثل نگاه تو، که همیشه بود و حالا نیست.
شاید دارم تمرین می‌کنم نبودنت را.
شاید این خطوط، تلاش آخرم برای نگه‌داشتن چیزی‌ست که مدت‌هاست از دست رفته… .

کلارا


سوال: کسی که پشت سر زن نشسته و دستش دیده می‌شود، کیست؟
 

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
مدیر تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کمیک
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
Jun
2,938
16,992
مدال‌ها
6
قبل تر‌ها می‌اندیشیدم که برای نیندیشیدن به تو باید قلم را بردارم و رنگ‌ها را بر روی بوم برقصانم ولی هر چه بیشتر پیش می‌روم تصویر تو بر روی بوم نمایان تر می‌شود!
اسم شخصیت؛ مری
جواب سوال؛ او کسی نیست فقط سایه وهم آلود مردی در قلب زنی هست که عاشقانه برایش می‌تپد!
سوال؛ چشم‌هایی کسی که زن به آن می‌اندیشد چه رنگی است؟!

دارم چشم‌هایت را فراموش می‌کنم.
نه از روی بی‌مهری، نه از فراموشیِ زمان.
انگار ذهنم دارد خودش را نجات می‌دهد از خاطره‌ای که هر بار مرورش، زخم تازه‌ای می‌زند.
نشسته‌ام پشت این میز، قلم در دست، اما خطوط از من فراری‌اند.
مثل نگاه تو، که همیشه بود و حالا نیست.
شاید دارم تمرین می‌کنم نبودنت را.
شاید این خطوط، تلاش آخرم برای نگه‌داشتن چیزی‌ست که مدت‌هاست از دست رفته… .

کلارا


سوال: کسی که پشت سر زن نشسته و دستش دیده می‌شود، کیست؟
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,178
6,962
مدال‌ها
4
قبل تر‌ها می‌اندیشیدم که برای نیندیشیدن به تو باید قلم را بردارم و رنگ‌ها را بر روی بوم برقصانم ولی هر چه بیشتر پیش می‌روم تصویر تو بر روی بوم نمایان تر می‌شود!
اسم شخصیت؛ مری
جواب سوال؛ او کسی نیست فقط سایه وهم آلود مردی در قلب زنی هست که عاشقانه برایش می‌تپد!
سوال؛ چشم‌هایی کسی که زن به آن می‌اندیشد چه رنگی است؟!

دیگر رنگ‌ها با من حرف نمی‌زنند... بوم سفید مقابلم مثل دیواری سرد است، بی‌جان، بی‌روح. هرچه دستم را بالا می‌برم، قلم‌مو می‌لرزد، انگار دلش نمی‌خواهد لمسش کند. چرا هیچ‌چیز شبیه خیال من نمی‌شود؟ چرا آنچه در درونم شعله می‌کشد، وقتی روی بوم می‌نشیند، این‌همه خاموش و بی‌صداست؟ خسته‌ام… نه از نقاشی، از این سکوتی که هر روز بیشتر دورم می‌پیچد. انگار همه‌چیز درونم مانده، اسیر… مثل پرنده‌ای پشت شیشه. کاش کسی بود که نگاهم کند و بفهمد… بفهمد این بی‌رنگی چه وزنی روی شانه‌هایم گذاشته است.

اسم : الیزابت

جواب سوال »
چشم‌هایش قهوه‌ای بود؛ نه آن قهوه‌ای معمولیِ هر روزی، بلکه شبیه رنگ خاک خیس خورده پس از باران… گرمایی در عمقشان بود که هم می‌سوخت و هم آرام می‌کرد. وقتی نگاهش می‌کردم، حس می‌کردم در جایی امن ایستاده‌ام، اما همین نگاه، مثل بادی تند همه چیز را از دسترس من دور می‌برد. چشم‌هایش داستانی ناتمام بودند؛ ساده، صادق، و در عین حال پر از غمی که هیچ واژه‌ای تاب گفتنش را نداشت

سوال » به نظرت این زن در فکر کشیدن چه کسی است؟ کسی که در ذهنش جا گرفته، یا کسی که هرگز نداشته؟
 

فاطیما1392

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Sep
2
7
مدال‌ها
2
خسته شدم خسته از این دنیا تنها امیدم به زندگی همین بوم و همین قلمو هست تا کی دنیا قراره چشم هایش را روی من ببنده چرا این اتفاق ها فقط برای من می افتد می دانم دنیا یک شطرنج هست که ما فقط مهره های ان هستیم و من فقط یک سرباز معمولی هستم که از اون بازهم هست اما حتی توی شطرنج هم حریف بین ان همه سرباز میخواهد من را بیرون کند شاید باید خوش حال باشم که بین ان 8 مهره من را انتخواب کرد؟

اسم:ایزابل

جواب سوال:او داشت همانی که روزی میگفت ترکش نمیکند را می کشید همانی که روزی مال هم بودند را می کشید کسی که با هر بار نگاهش کردن در موج چشم های ابی اش غرق می شد و با تمام وجود دوستش داشت

سوال: ایا او در این اتاق خودش را زندانی کرده؟
 

دختر خوب

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,616
40,413
مدال‌ها
25
افکاری که در انحصار چارچوب اتاق نیست و به تمام مصیبت‌ها گره خورده. شاید مادریست که برای آینده‌ی فرزندش در جامعه نگران است، شاید خواهریست که با فکر نبودن خواهر و برادرش افسوس میخورد. شاید همسریست که دنبال چاره‌ای برای روبرویی با چالش های زندگی‌اش فکر میکند، شاید نقاشیست که در رسم طرحش به مشکل برخورده.
خانمی که سراسر گمراهی و سردرگمی است و حتی نقش خودش را در افکارش فراموش کرده.

او نامش بانو است!
سوال: ایا او در این اتاق خودش را زندانی کرده؟
خیر. او فقط زندانی افکار خودش است.

سوال: عاقبت درماندگی‌اش به کجا ختم میشود؟
 

سایه مولوی

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
1,004
13,938
مدال‌ها
2
افکاری که در انحصار چارچوب اتاق نیست و به تمام مصیبت‌ها گره خورده. شاید مادریست که برای آینده‌ی فرزندش در جامعه نگران است، شاید خواهریست که با فکر نبودن خواهر و برادرش افسوس میخورد. شاید همسریست که دنبال چاره‌ای برای روبرویی با چالش های زندگی‌اش فکر میکند، شاید نقاشیست که در رسم طرحش به مشکل برخورده.
خانمی که سراسر گمراهی و سردرگمی است و حتی نقش خودش را در افکارش فراموش کرده.

او نامش بانو است!

خیر. او فقط زندانی افکار خودش است.

سوال: عاقبت درماندگی‌اش به کجا ختم میشود؟
جواب: عاقبت درماندگی‌اش به دست کشیدن از تمام علایق زندگی‌ و تارک دنیا شدنش ختم می‌شود.

سوال: در ذهن این بانو تصویر چه کسی نقش زده است؟!
 

ZAHHRA

سطح
2
 
{ارشد بخش عمومی}
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
ویراستار انجمن
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,889
12,903
مدال‌ها
5
جواب: عاقبت درماندگی‌اش به دست کشیدن از تمام علایق زندگی‌ و تارک دنیا شدنش ختم می‌شود.

سوال: در ذهن این بانو تصویر چه کسی نقش زده است؟!
جواب: همانی که نماند تلاش زن را برای پرتره‌اش را ببیند.

سوال: به نظرتون از هر نفر، چند نفر این‌طوری غمگین‌اند؟
 
بالا پایین