جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

چالش دلنوشته ۱

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تعامل ادبی توسط FROSTBITE با نام دلنوشته ۱ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 338 بازدید, 16 پاسخ و 13 بار واکنش داشته است
نام دسته تعامل ادبی
نام موضوع دلنوشته ۱
نویسنده موضوع FROSTBITE
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MoonLyra
موضوع نویسنده

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,178
6,962
مدال‌ها
4
هر دلنوشته با یک خط آغاز شروع می‌شود؛ اما بیشتر دلنوشته‌ها با جملات معمولی و خسته‌کننده شروع می‌شوند. این خط اول باید طوری باشد که خواننده بلافاصله جذب شود، مکث کند و بخواهد ادامه دهد.

قاعده:
– یک دلنوشته کوتاه بنویس که فقط خط اولش کوبنده باشد.
— دلنوشته پنج خط باشد.
– لازم نیست کل دلنوشته طولانی باشد؛ گاهی همین یک جمله کفایت می‌کند.
– خط اول باید حس قوی بده؛ مثل شوک، سوال عجیب، یا تصویری غیرمنتظره.
– از کلیشه‌ها بپر، مثلا "دلم گرفته" یا "امروز روز سختی بود" استفاده نکن.
 
موضوع نویسنده

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,178
6,962
مدال‌ها
4
ساعت دیواری ایستاد، درست همان لحظه که قلبم از حرکت افتاد.
هیچ‌ک.س توجهی نکرد، همه فقط گذشتند.
صدای عقربه‌ها در گوشم می‌پیچید، حتی وقتی دیگر تکان نمی‌خوردند.
انگار زمان لج کرده باشد و بخواهد مرا جا بگذارد.
گاهی سکوت، مرگ را بهتر فریاد می‌زند تا هر صدایی.
 

ZAHHRA

سطح
2
 
{ارشد بخش عمومی}
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
ویراستار انجمن
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
2,889
12,903
مدال‌ها
5
امشب ستاره‌ای خاموش شد و هیچ‌ک.س حواسش نبود.
فقط من دیدم که آسمان یک زخم تازه برداشت.
کسی به سوگواری آسمان نمی‌رود، حتی وقتی سیاه‌تر می‌شود.
اما من، بی‌دعوت، میان تاریکی ماندم.
شاید برای همین هنوز بیدارم.
 

NARIYA

سطح
3
 
سرپرست عمومی
پرسنل مدیریت
سرپرست عمومی
مدیر آزمایشی
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,713
5,769
مدال‌ها
5
خنده‌اش را دزدیدم، ولی گریه‌اش را به جای گذاشت!
حالا هر شب با صدای گریه‌ای می‌خوابم، که مال من نیست.
دزدی‌ من عاشقانه بود، اما مجازاتش بی‌رحمانه.
کاش فقط یک لبخند نبود، کاش خودش را هم می‌ربودم، ولی آدم‌ها را نمی‌شود دزدید، فقط چمدانی از خاطره‌شان؛ گاهی از لای ذهن عبور می‌کند.
 

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
شاعر انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,162
مدال‌ها
2
آیا تا به حال به این فکر کرده‌ای که جهان قبل از تو چه شکلی بود؟ در تاریکی مطلق و درهم‌تنیدگی این شب بی‌کران، گویی آسمان نیز تاب تحمل بار سنگین سکوت را نداشته و ماه، چراغ راه‌نمای همیشگی‌اش را از کف نهاده بود. گویی مسیر آشنای خود را در این برزخ ظلمانی از یاد برده و سرگردان در پس پرده‌های ضخیم ابر، گمنام مانده بود. این شب، تنها شبی نبود که سکوت در آن حکمرانی می‌کرد، بلکه سکوت، خود به خودگوشه‌ی دیوارها پناه برده و مبدل به یگانه همدم خاموش فضایی شده بود که از حضور هر جنبنده‌ای تهی گشته بود.
 

دختر خوب

سطح
10
 
ناظر کیفی کتاب
ناظر کیفی کتاب
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,616
40,413
مدال‌ها
25
و از فرزندش قلب کوچکی مانده بود که حال مقابل چشمانش روی زمین می‌تپید. دیگر خبری از بوی عطرش نبود، بوی باروت و خون و خاک آخرین چیزی بود که استشمام کرد. هرچند دور و دیر، اما توانست کودکش را ببیند. آن هم مقابل خدا حین گلایه از سرنوشت.
 

Leila Moradi

سطح
4
 
نویسنده افتخاری انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
693
14,967
مدال‌ها
4
بهانه نتراش، برایت زاپاسی بیش نبودم! البته از منی که چشمه‌ی مسموم و راکد را دریا می‌دید انتظار بیشتری نمی‌رفت؛ شاید اگر خبر داشتم روزی با دستانت مایع هست و نیستم را آلوده و مگسان موذی دورمان را دشمن شاد می‌کنی، هرگز فریب تور هوس‌بازت را نمی‌خوردم!
 
آخرین ویرایش:

-RPR-

سطح
4
 
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده آزمایشی
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jun
4,352
31,171
مدال‌ها
6
تکه‌های آینه شکسته، قابِ چهره‌ای است که دیگر هرگز نخواهم دید.
دلم نه، روحم در غبارِ خاطراتِ خفته، به دنبالِ آخرین نفسِ نوری می‌گردد که خاموش شد.
غروبِ عشقی که روزگارش را رنگِ خاکستر زد؛ طلوعی که هرگز ندید.
این سکوتِ سرد، نه پژواکِ فریادهای دیروز، که سنگِ قبری است بر آرزوهای بر باد رفته.

و من، در این صحرای بی‌پایانِ تنهایی، تنها سایه‌یِ محوِ خود را بر شن‌هایِ حسرت می‌کِشم.
 

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
میکسر انجمن
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,869
56,933
مدال‌ها
11
پرده‌ها که کنار می‌روند،تماشاگرِ خیالِ خود بودن، چه شکنجه‌ای است. من و سایه‌هایم بر دیوارِسپیدِ بیمعنی. رقصی بی‌هدف از اجسادِنور. و نواری که پیوسته تکرار می‌شود.
 

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
میکسر انجمن
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,869
56,933
مدال‌ها
11
اگر خودکارم خونریزی کند،چه کسی باور خواهد کرد؟ کلمات روی کاغذ،ردی قرمز به جا میگذارند. رازهایی که نباید فاش میشد. حالا این صفحه،صحنهی جرم است.
 
بالا پایین