جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته {زاراب} اثر •BARAN_kh_z کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط BARAN_KH_Z با نام {زاراب} اثر •BARAN_kh_z کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 169 بازدید, 13 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {زاراب} اثر •BARAN_kh_z کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع BARAN_KH_Z
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط BARAN_KH_Z
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,874
14,347
مدال‌ها
5
آسمان از رنجِ او به شوق آمد؛
آوازی نرم، چون آهی گمشده در بلندای آسمان، بر گیتی فرو چکید:
«ای مادر خسته، سال‌هاست سایه‌ام را بر تو گسترده‌ام، بارانم را به دست‌هایت سپرده‌ام،
اما آیا این خاکِ سیری‌ناپذیر، آرام نخواهد گرفت. من تماشاگرم؛ هر بامداد، دستانت امید را در دل شیارها می‌نشانند و شامگاه، با شانه‌هایی خمیده به خانه بازمی‌گردی، بی‌آن‌که حتی ماه بر لبانت تبسمی بپاشد.»
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,874
14,347
مدال‌ها
5
شاهد بوده‌ام که عرق تو با گیتی درآمیخت و خوشه‌های طلایی، دل از گوهر تو ربودند. دعایت شاید روزی به گوش خدایی می‌رسید، اما او سال‌هاست به پرده‌ی همیشگی عادت کرده است.
باد، پاسخ را ربود و در لابه‌لای خوشه‌ها پنهان ساخت، چنان‌که گویی خودِ گیتی نیز از شنیدن این راز سر باز می‌زند.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,874
14,347
مدال‌ها
5
همه پدیده‌ها، از بادِ عاشق‌پیشه تا رودهای مواج، از آفتابِ سرخ‌پوش تا ستاره‌های مات، روزگاری در برابرش سر فرود می‌آوردند؛
او مادر بود، آرامگاهِ فداها، پناه خستگان.
اما اکنون آیا چیزی از او بر این گیتی مانده است؟
جز نامی که در لابه‌لای برگ‌های زرد پاییز خش‌خش می‌کند و خاطره‌ای که چون عطر یاس در کوچه‌های متروک می‌پیچد، آیا جز این ردّ محوی از او باقی‌ست؟
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
سرپرست علوم و فناوری
کاربر ممتاز
Jan
6,874
14,347
مدال‌ها
5
روایت است در آن روزها، حتی شرشر باران پیش پایش فرو می‌افتاد و آسمان، برای تماشای او، ابرها را کنار می‌زد. زمین، چون پای بی‌کفشش را بر خود می‌دید، گلبرگ می‌داد و باد، آهسته‌تر می‌وزید تا مبادا روسری از دوشش بلغزد.
اکنون سرایش خاموش است؛ گویی همه‌ی درها برای همیشه بسته‌اند و عطر طعامِ گرم، جای خود را به غبارِ سردِ سکوت سپرده است.
 
بالا پایین