جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

آموزشی لیستی از تمامی کنایه‌ها برای زیبا سازی نوشته‌ها

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته آموزش‌های ادبی توسط STARLET با نام لیستی از تمامی کنایه‌ها برای زیبا سازی نوشته‌ها ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 750 بازدید, 120 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته آموزش‌های ادبی
نام موضوع لیستی از تمامی کنایه‌ها برای زیبا سازی نوشته‌ها
نویسنده موضوع STARLET
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط FROSTBITE

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,318
7,477
مدال‌ها
4
۸۰. پا در هوا بودن

ظاهر جمله: کسی روی زمین نیست و در هوا معلق مانده.
معنای کنایی: بی‌ثبات و بلاتکلیف بودن. کاربرد: وقتی فردی آینده‌اش نامعلوم یا تصمیمش روشن نیست.
زیبایی ادبی: پا در هوا استعاره‌ای دقیق برای نداشتن تکیه‌گاه است.
مثال: بعد از اخراج، زندگی‌اش پا در هوا بود.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,318
7,477
مدال‌ها
4
۸۱. جان به لب رسیدن

ظاهر جمله: انگار جان انسان تا نزدیکی لب آمده، یعنی آخرین دم زندگی.
معنای کنایی: بسیار خسته و درمانده شدن یا به ستوه آمدن.
کاربرد: وقتی کسی از شدت سختی یا انتظار صبرش تمام می‌شود.
زیبایی ادبی: جان در لب استعاره‌ای قوی از آخرین مرحله طاقت است.
مثال: از بس صبر کرد، جانش به لب رسید.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,318
7,477
مدال‌ها
4
۸۲. کوس رسوایی زدن

ظاهر جمله: کسی طبل بزرگی را می‌زند و همه می‌فهمند.
معنای کنایی: رسوا و بدنام شدن در میان مردم.
کاربرد: وقتی عیبی یا خطایی آشکارا برملا شود.
زیبایی ادبی: کوس (طبل) با صدای بلندش استعاره‌ای از آشکار شدن آبروریزی است.
مثال: آن‌قدر بی‌احتیاطی کرد تا کوس رسوایی‌اش در شهر زده شد.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,318
7,477
مدال‌ها
4
۸۳. زیر بار رفتن

ظاهر جمله: کسی باری را روی دوش می‌گیرد.
معنای کنایی: مسئولیت یا تعهدی را پذیرفتن. کاربرد: وقتی فردی تن به انجام کار یا قبول شرایط بدهد.
زیبایی ادبی: بار استعاره‌ای از وظیفه و سنگینی مسئولیت است.
مثال: بالاخره زیر بار رفت و قرارداد را امضا کرد.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,318
7,477
مدال‌ها
4
۸۴. پاپوش دوختن

ظاهر جمله: برای کسی کفش دوخته می‌شود، اما نه برای راحتی، بلکه برای ضرر.
معنای کنایی: توطئه چیدن و دسیسه کردن علیه کسی.
کاربرد: وقتی فردی را عمداً گرفتار می‌کنند.
زیبایی ادبی: پاپوش نمادی ملموس برای نقشه‌ای فریبکارانه است.
مثال: برای رقیبش پاپوش دوخت تا از میدان بیرونش کند.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,318
7,477
مدال‌ها
4
۸۵. آسمان به زمین دوختن

ظاهر جمله: انگار آسمان و زمین را با چیزی به هم وصل کرده‌اند.
معنای کنایی: خیره خیره نگاه کردن به بالا یا پایین.
کاربرد: وقتی کسی با دقت و بدون پلک‌زدن جایی را نگاه می‌کند.
زیبایی ادبی: ترکیب آسمان و زمین، اغراق‌آمیز و شاعرانه است.
مثال: وقتی به او زل زد، آسمان را به زمین دوخت.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,318
7,477
مدال‌ها
4
۸۶. گربه را دم حجله کشتن

ظاهر جمله: گربه‌ای جلوی حجله داماد کشته می‌شود.
معنای کنایی: در همان ابتدا جدیت و سخت‌گیری نشان دادن.
کاربرد: برای هشدار و جلوگیری از تکرار خطا به کار می‌رود.
زیبایی ادبی: تصویر شدید و تکان‌دهنده‌ای دارد که حس ترس و هشدار می‌دهد.
مثال: مدیر در روز اول، گربه را دم حجله کشت و همه را منضبط کرد.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,318
7,477
مدال‌ها
4
۸۷. در خون غلتیدن

ظاهر جمله: کسی در خون خودش می‌غلتد.
معنای کنایی: کشته یا به شدت زخمی شدن.
کاربرد: بیشتر در متن‌های حماسی یا تراژدی.
زیبایی ادبی: تصویری خشن و پرقدرت از مرگ و شهادت است.
مثال: سربازان بسیاری در خون غلتیدند.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,318
7,477
مدال‌ها
4
۸۸. دست به کار شدن
ظاهر جمله: کسی دستانش را برای انجام کاری به کار می‌گیرد.
معنای کنایی: شروع کردن به عمل و اقدام.
کاربرد: وقتی فردی بالاخره تصمیم می‌گیرد کاری را انجام دهد.
زیبایی ادبی: دست، نماد عمل است و این کنایه مستقیم و واضح است.
مثال: وقتی مشکل جدی شد، همه دست به کار شدند.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,318
7,477
مدال‌ها
4
۸۹. سنگین‌مقام بودن
ظاهر جمله: کسی وزنی دارد که مقامش را سنگین می‌کند.
معنای کنایی: باشخصیت، متین و باوقار بودن.
کاربرد: برای افراد جدی و محترم استفاده می‌شود.
زیبایی ادبی: واژه "سنگین" حس ثبات و احترام را القا می‌کند.
مثال: او مردی سنگین‌مقام بود و همه به او احترام می‌گذاشتند.
 
بالا پایین