جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

آموزشی لیستی از تمامی کنایه‌ها برای زیبا سازی نوشته‌ها

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته آموزش‌های ادبی توسط STARLET با نام لیستی از تمامی کنایه‌ها برای زیبا سازی نوشته‌ها ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 662 بازدید, 120 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته آموزش‌های ادبی
نام موضوع لیستی از تمامی کنایه‌ها برای زیبا سازی نوشته‌ها
نویسنده موضوع STARLET
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط FROSTBITE

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,307
7,369
مدال‌ها
4
۱۰۰. کلاه کسی پس معرکه بودن
ظاهر جمله: کلاه فردی در میدان جنگ جا مانده است.
معنای کنایی: در موقعیت سخت یا بدی گیر افتادن.
کاربرد: برای کسی که گرفتار وضعیت دشوار می‌شود.
زیبایی ادبی: معرکه، میدان پرخطر است و کلاه پس آن نمادی از آسیب‌پذیری.
مثال: اگر دیر بجنبی، کلاهت پس معرکه است.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,307
7,369
مدال‌ها
4
۱۰۱. دود چراغ خوردن
ظاهر جمله: کسی کنار چراغ نفتی قدیم نشسته و دود آن را تنفس می‌کند.
معنای کنایی: با سختی و رنج زیاد درس خواندن یا زحمت کشیدن.
کاربرد: بیشتر برای تحصیل و تلاش علمی.
زیبایی ادبی: تصویر دود چراغ نمادی از شب‌زنده‌داری و سخت‌کوشی است.
مثال: سال‌ها دود چراغ خورد تا پزشک شد.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,307
7,369
مدال‌ها
4
۱۰۲. رخت بربستن
ظاهر جمله: کسی لباس و وسایل خود را جمع می‌کند و می‌رود.
معنای کنایی: رفتن از دنیا، یا کوچ کردن از جایی.
کاربرد: بیشتر در معنای مرگ یا سفر به کار می‌رود.
زیبایی ادبی: "رخت" نماد زندگی مادی است و "بربستن" اشاره‌ای شاعرانه به پایان حضور دارد.
مثال: او بی‌صدا رخت از این جهان بربست.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,307
7,369
مدال‌ها
4
۱۰۳. آستین نو برای دست بریده بودن
ظاهر جمله: کسی برای دستی که وجود ندارد، آستین نو می‌دوزد.
معنای کنایی: داشتن امکانات یا چیزهایی بی‌فایده.
کاربرد: وقتی چیزی بی‌مصرف یا بی‌کاربرد باشد.
زیبایی ادبی: تضاد آستین سالم با دست بریده تصویر اغراق‌آمیز و کنایه‌دار می‌سازد.
مثال: این کمک‌ها مثل آستین نو برای دست بریده است.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,307
7,369
مدال‌ها
4
۱۰۴. موی دماغ شدن
ظاهر جمله: مویی در دماغ که آزار می‌دهد.
معنای کنایی: مزاحم و مایه اذیت شدن.
کاربرد: برای کسی که بی‌موقع سر راه قرار می‌گیرد.
زیبایی ادبی: تصویر ملموس و روزمره‌ای است که به‌خوبی آزار را نشان می‌دهد.
مثال: آن‌قدر موی دماغم شده که آرامش ندارم.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,307
7,369
مدال‌ها
4
۱۰۵. سنگ بنا گذاشتن
ظاهر جمله: اولین سنگ برای ساختن بنا گذاشته می‌شود.
معنای کنایی: آغاز کار مهم و بنیادی کردن.
کاربرد: برای شروع پروژه‌های بزرگ یا کارهای ارزشمند.
زیبایی ادبی: سنگ بنا نماد استواری و آغاز صحیح است.
مثال: او سنگ بنای آموزش رایگان را گذاشت.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,307
7,369
مدال‌ها
4
۱۰۶. گوش کسی را بریدن
ظاهر جمله: گوش فردی را واقعاً می‌برند.
معنای کنایی: آن‌قدر حرف زدن که طرف خسته و کلافه شود.
کاربرد: وقتی کسی پرحرفی می‌کند.
زیبایی ادبی: استعاره از آزار دادن با کلام است.
مثال: آن‌قدر پرحرفی کرد که گوشم را برید.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,307
7,369
مدال‌ها
4
۱۰۷. به خاک افتادن
ظاهر جمله: کسی بر زمین می‌افتد.
معنای کنایی: شکست خوردن یا کشته شدن.
کاربرد: هم در جنگ‌ها و هم در معنای شکست اجتماعی.
زیبایی ادبی: خاک نماد فنا و مرگ است و افتادن بر آن، تصویر قوی و حماسی دارد.
مثال: پهلوانان بسیاری در این میدان به خاک افتادند.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,307
7,369
مدال‌ها
4
۱۰۸. دل سنگ شدن
ظاهر جمله: دل انسان مثل سنگ سخت می‌شود.
معنای کنایی: بی‌رحم و بی‌احساس شدن.
کاربرد: وقتی کسی عاطفه و مهربانی‌اش را از دست بدهد.
زیبایی ادبی: تضاد دل (نماد نرمی) با سنگ (نماد سختی) بسیار شاعرانه و گویاست.
مثال: آن‌قدر سختی دید که دلش سنگ شد.
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,307
7,369
مدال‌ها
4
۱۰۹. دست درازی کردن
ظاهر جمله: دستی بیش از حد دراز می‌شود.
معنای کنایی: دست درازی کردن، سوءاستفاده یا خ*یانت.
کاربرد: برای زیاده‌خواهی یا دست درازی به حقوق دیگران.
زیبایی ادبی: دست نماد عمل است و دراز شدنش کنایه از فراتر رفتن از حد.
مثال: به مال یتیم دست درازی کرد.
 
بالا پایین