- Jun
- 3,071
- 17,536
- مدالها
- 6
دوباره زیر نور در تنهایی
خلاصه داستان: من به دروغ متهم به تلاش برای قتل خواهر کوچکم ، که به عنوان یه الهه پرستش می شد ، شدم. حتی یک نفر هم بهم باور نکرد و هیچکس هم به من اعتقاد نداشت. حتی خانواده خونیم من 14 ساله بودم و زمستان بود. من که چهارمین شاهزاده ادنبل بودم ، به طرز بدی جلوی مردم داد شدم. بعد از مرگم ، بیدار شدم و اولین چیزی که شنیدم این بود: “عزیزم ، خواهر کوچکتر عزیز من.” با لبخندی دل انگیز انگشتان کوچکم را در دست گرفت. آن حرکت گرم ، گرما و لمس. او برایم لالایی خواند در حالی که مرا به آرامی در دست داشت و تکان میداد….
خلاصه داستان: من به دروغ متهم به تلاش برای قتل خواهر کوچکم ، که به عنوان یه الهه پرستش می شد ، شدم. حتی یک نفر هم بهم باور نکرد و هیچکس هم به من اعتقاد نداشت. حتی خانواده خونیم من 14 ساله بودم و زمستان بود. من که چهارمین شاهزاده ادنبل بودم ، به طرز بدی جلوی مردم داد شدم. بعد از مرگم ، بیدار شدم و اولین چیزی که شنیدم این بود: “عزیزم ، خواهر کوچکتر عزیز من.” با لبخندی دل انگیز انگشتان کوچکم را در دست گرفت. آن حرکت گرم ، گرما و لمس. او برایم لالایی خواند در حالی که مرا به آرامی در دست داشت و تکان میداد….