جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته [مغبچه] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط ریحانا۲۰ با نام [مغبچه] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 446 بازدید, 30 پاسخ و 14 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع [مغبچه] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ریحانا۲۰
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ریحانا۲۰
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
ستاره‌ها در آسمان می‌درخشند...ابرها می‌رقصند و بادها می‌وزند...همه خواب هستند و رویاهای شیرین‌شان را در خواب واقعی می‌بينند. من بیدار هستم وجغدهای شب بیدار...نمی‌دانم به کدامین گناه مرا در غار آرزوها حبس کردند؟ ولی این را می‌دانم روزی که گفتم تو را دوستت دارم، لادن‌ها از خواب بیدار شدند...آویشن‌ها دسته به دسته به دیدارم آمدند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
تنها دلیل حبس من در غار آرزوها تو بودی. تویی که نمی‌دانم کیستی و از کجا آمده‌ای. ولی هر چه باشی دوستت خواهم داشت. زندگی زیباست. یاد شعر زیبای شاعرمان افتادم. زندگی رسم خوشایندی است که زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ. پرشی دارد اندازه‌ی عشق. زندگی چیزی نیست که لبه‌ی طاقچه‌ی عادت، از یاد من و تو برود.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
چه‌قدر دلگیرم از ثانیه‌ها از دقیقه‌هایی از لحظاتی که حسرتش بر دلم مانده. چه‌قدر دلگیرم از نبودن‌هایت از بی‌تفاوت بودن‌هایت. چقدر دلگیرم از شب‌های تنهایی از دردهای بی‌درمان خیابان‌های خالی، کوچه‌های بن‌بست. چه‌قدر دلگیرم از حرف‌های نگفته‌ی بهار بی‌شکوفه، از کافه‌های تکراری صندلی‌های خالی از اسپرسو همیشگی، از گارسون تکراری شلوغی‌های بی‌دلیل.
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
زندگی‌های عاری از مهربانی، دل‌گیرم از گردنبند‌های کادویی از رفتن‌ها، از بی‌تابی از حرف‌های دلت از چشمان پرغصه‌ای دوست دارم فیلم آفرینش به عقب بازگردد تماشای خلق زندگی من واقعا دیدنیست میدانی شب‌ها هنگام باریدن چشمانم فقط تو را یاد می‌کنم. می‌دانی علت بی‌حالی‌هایم تو هستی. کاش بدانی سخت‌ترین لحظه‌های زندگی آخرین دیدن تو بود. کاش بازگشتی در کار بود.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
کاش می‌شد بودنت را روی تکرار می‌گذاشتم و هر لحظه تکرار می‌شدی و من خسته نمی‌شدم و با لحن همیشگی درچشمانت زل می‌زدم و می‌گفتم: دوستت دارم.
نمی‌توانم بوی عطرت رافراموش کنم! بویِ کیکِ دوست داشتنیت، بوی شکلات همیشگیت بود. قهوه‌ی تلخ؛ سفارشیت من هنوز هم می‌روم همان کافه و همان میز و همان سفارش را کمین می‌گیرم و با شاخه گل روی صندلی همان صندلی تو صحبت می‌کنم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
برایش از برنامه‌ی روزانه هم می‌گویم. با هم قهوه را می‌خوریم و می‌خندیم ولی افسوس نیست. آن فردی که هنگام خروج ازکافه برایم دست تکان بدهد و نداشته‌هایم را جبران کند. هنوز هم جعبه‌ی گردنبند را در دست می‌گیرم و آرزو می‌کنم ببینمت و تقدیمت کنم. می‌خواهم صدایت کنم و تو بگویی جانم و من بمانم. با صدسالی که برعمرم اضافه شده چه کنم؟ لمس دستان پرمهرت را می‌خواهم.
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
بیا تا با هم سرنوشت را رقم بزنیم. اصلاً بیا بنشین رو به رویم و من فقط نگاهت کنم.گاهی صاحب کافه، در را به رویم می‌بندد. یک بار از او پرسیدم:
دلیل کارت چیست؟ سیب گلویش را قورت داد و گفت: تحمل دیدن تو و صندلی خالی را ندارم. نبودنت حتی مردم شهر را هم غمگین می‌کند. اشعار نیما هم دیگر آرامم نمی‌کند. چشمانم را جملات آنتونی‌رابینز هم کاری نمی‌تواند بکند.
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
برایم می‌شود یک بار بیایی و توی همان کافه روی همان صندلی با عشق قدیمیت هم‌کلام شوی؟! برای کدامین گناه تقاص دهم.....تاوان اشتباه چه کسی را دهم؟
چه کسی پشت این زندگیست.....برای چه با رفتنش زندگی در قلب‌هایمان مرد؟
به نام تک نو زنده‌ی گیتار عشق، فقط برای یک بار آدم رویایی، خاکستر رویاهای گذشته‌اش را بی‌خودی بهم می‌زند.
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
به این امید که در میان‌شان حداقل جرقه‌ی کوچکی پیدا کرده و فوتش کند تا دوباره جان بگیرند. تا این آتش احیا شده‌ی قلب سرمازده‌ی او را گرم کند و همه‌ی آن‌هایی که برایش عزیز بودند، برگردند. کاش به همین راحتی بود و مثل یک چای بی‌مزه که با دارچین و هل طعم دارش می‌کنیم‌، زندگی بی‌روح و یک‌نواخت را نیز با اضافه کردن طعمی، دلپذیر و روح‌نواز کنیم.
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
ولی مسئله‌ این است که همه‌ی ما فقط دنبال عشق رمانتیک هستیم! اما چیزی که باعث می‌شود زندگی‌مان را بالاخره یک جوری ادامه دهیم؛ این است که هر جور عشقی را می‌پذیریم و از آن انرژی می‌گیریم !درد و هم‌درد قصه‌ای از جنس همین عشق است. ساده... ساده... ساده... هر چی آرزوی خوب است، مال تو. هر چی که خاطره داری، مال من و آن روزهای عاشقانه‌ی بین‌مان. مال تو این شب‌های بی‌قراری است.
 
بالا پایین