جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته [مغبچه] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط ریحانا۲۰ با نام [مغبچه] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 423 بازدید, 30 پاسخ و 14 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع [مغبچه] اثر •ریحانه کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع ریحانا۲۰
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ریحانا۲۰
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
یادت هست؟ کنج پنجره جا خوش کرده بودی! سرخی غروب زود هنگام، خورشید با عسل چشمهایت درهم تنیده شده بودند. دیدن لمس موهای تاب دار تو با سرانگشت‌های ظریف و سرخ خورشید، چه جانی از من می‌گرفت و لعنتی چه سخت هم پس می داد! نقشه‌ی خواستنت را همان پاییز بود که با شوق کشیدم. حالا یک عمر است در پاییز و عاشقی کردن با تو گیر کرده‌ام و عجب اسارت دلچسبی است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
همه چیز در این دنیا غیرقابل پیش‌بینی است. گاهی شکار و طعمه داستان و گاهی برگ برنده‌ی بازی هستی. هیچ کدام دست بشر نیست. توکل کن. توکل کن به خدایی که آسمانی را می گریاند تا گلی لبخند بزند. سکوت می‌کنم. روز‌های تنهایی‌ام دارند می‌گذرند ولی باز هم در مقابل تنهایی سی*ن*ه سپر می‌کنم تا نتواند مرا در آغوشش غرق کند. خدایا دارم تاوان کدام اشتباه را پس می‌دهم؟! اشتباه خودم را یا دیگران را متحول می‌شوم؟
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
با سکوت من چگونه ثانیه‌های بی‌کسی می‌گذرد؟ چرا باید تاوان اشتباه دیگران را بر دوش بکشم؟! این زندگی حق نیست. چرا مرا در باتلاق مشکلات قرار دادی؟! باز هم سکوت می‌کنم، کنارم باش. تو برایم می‌مانی؟! می‌گویند موجود پیچیده‌ای است و نمی‌توان او را شناخت، اما من می‌گویم گاهی باید در میان کلمات ساده و روان و به سادگی تعریفش کرد؛ مثل خودش زلال اما عمیق باشد.
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
وجود او صلابتی لطیف است. اویی که گاه خودِ ظاهر را به قربانگاه معرفت می‌برد و فداییِ خودِ واقعی و عزتش می‌کند و شخصیت می‌سازد. اوست که اگر در مقام واقعیش جای گرفت پشت گرمی می‌دهد. پشت گرمی از جنس برگ گل و عطر روح نواز سیب گلاب. گفته‌اند مایه‌ی آرامش است. آری براستی که هنرمندانه تجلی آرامش را می‌بخشد.
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
می‌شود مایه‌ی آرامش اطرافیانش، جامعه و حتی کائنات؛ گاه با آن ناز ذاتی، دلربایی و لطافت محضش و گاه با سکوت، صلابت، اقتدار و عفتش. جایی دیدمش که با ملاحتش سکوت کرد و جایی با شجاعتش سخن راند و شاخص حق و باطل شد.گاه شیطنتش اوج می گیرد و هوس زیر و رویی دنیا را در ذهن می پروراند. گاهی زمین را نشان می‌کند گاه آسمان را، و شاید هم وجود پیل تنی را!
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
با لبخندی از سرِ ناز و شور و شوقی از ته دل و بدان که می تواند، فقط کافی است بخواهد. چه زلال می شود وقتی خواستنش جهت می گیرد؛ جهتی بی‌بدیل و آسمانی. هوس می‌رود و عشق شکوفه می‌زند، دنیا می‌رقصد، زمین نفس می‌کشد، آسمان مهر می‌پاشد و لبخند خدا را به شیرینی می‌خرد. او رزم‌آور است و رزمش، زنیت‌ پر از زیبایی خدادادی اوست.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
بله او یک زن است. شیرزنی از دیار و آیین من. زن می‌تواند آنقدر زن باشد که، خفته‌ها را بیدار باش دهد و مردی را اگر ذره‌ای کم مردانگی در وجودش باشد، شرمنده‌ی نگاه خویش کند. او آنقدر زن هست که نیاز ندارد برای اثبات خود سی*ن*ه سپر کند و دست به تیشه برد. زن برای اثبات خود، هنرها دارد.آری خدا خواست که زن چنین باشد و چنین کند.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
زنیت خرج کند و مردانگی بخرد؟! تاریکی را کجا می‌نامی؟ آن اتاق فرو رفته در ظلمات؟ تاریکی همه جا هست...در زندگی من...در زندگی تو...گاه تاریکی چاه‌ی می‌شود و تو را در قعر خودش فرو می‌برد. آن‌قدری که هر چقدر دست و پا بزنی و تقلا کنی راهی برای نجات از آن تاریکی مطلق نداری. گاه تاریکی دریایی می‌شود مواج و پر‌تلاطم...آنقدر با پستی و بلندی هایش حرکت می‌کنی تا بالاخره به ساحل می‌رسی.
 
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
حال می‌خواهم راوی داستانی باشم از نوع تاریکی دریا مانند. می‌خواهم بنویسم از تاریکی که در پسش چیزهایی منتظرمان است که فکرش را هم نمی‌کنید. داستانی پر تلاطم و مواج. داستانی از قعر تاریکی تا به دنبال روشنایی. داستانی به اسم در پی تاریکی دوست داشتن زوری نیست!اختیاریست. اِداری هم نیست، ساعت کار ندارد، شبانه‌روزی است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
666
6,611
مدال‌ها
2
خواب و خوراک نمی‌شناسد. شوخی نیست، جدی هم نیست! یک بازی‌ است که بَلد بودن و قاعده‌ی خودش را خودش تعیین می‌کند. دوست داشتن، یا هست یا نیست! حدِ وسط ندارد، دوباره پاییز اما نه (( فصلِ خزان )) زرد! دوباره پاییز اما نه فصل اندوه و درد! دوباره پاییز فصلِ زیبایِ سادگی. دوباره پاییز ، موسمِ شدید دلدادگی است!
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین