- Aug
- 29
- 54
- مدالها
- 2
تو مرا آزُردی!
که خودم کوچ کنم از شهرت،
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت،
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی
و به خود میگویی: باز میآید و میسوزد از این عشق.
ولی...
برنمیگردم، نه!
میروم آنجا که دلی به هر دلی تب دارد!
عشق زیباست و حرمت دارد!
که خودم کوچ کنم از شهرت،
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت،
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی
و به خود میگویی: باز میآید و میسوزد از این عشق.
ولی...
برنمیگردم، نه!
میروم آنجا که دلی به هر دلی تب دارد!
عشق زیباست و حرمت دارد!