جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

تبریک «زایده‌ی ننه‌ش!»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته سالروز متولدین کاربران انجمن رمان بوک توسط DELVIN با نام «زایده‌ی ننه‌ش!» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 965 بازدید, 35 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته سالروز متولدین کاربران انجمن رمان بوک
نام موضوع «زایده‌ی ننه‌ش!»
نویسنده موضوع DELVIN
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط MHP

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,511
مدال‌ها
23

مهسای عزیزم تولدت مبارک، خیلی وقته که کنار همیم و تموم این مدت جز خوبی چیزی ازت ندیدیم، معاون پایه و دوست عزیز همه‌ی ما، امیدوارم همچنان کنارمون باشی و افتخار دوستی با تو ازمون سلب نشه،
تولدت مبارک❤️
به همه‌ی آرزوهای قشنگت برسی
مشاهده فایل‌پیوست 168934

اینجوری رسمی حرف میزنی خب من خجالت میکشم نمیشه ابست کنم:(

مرسی فائزه جانم
 
  • خنده
واکنش‌ها[ی پسندها]: ILLUSION

BALLERINA

سطح
6
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Dec
6,904
15,665
مدال‌ها
11
تولدت مبار‌ک خواهر مهربون؛
 

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,088
53,770
مدال‌ها
12
تولدت مبارک خوشکلم برات ارزوی بهترینا را دارم گلی
Happy birthday to you 🎉🎂🎉🎂🎉
 

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,511
مدال‌ها
23
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: BALLERINA

Kosarvalipour

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
4,147
9,144
مدال‌ها
4
مشاهده فایل‌پیوست 168916
مشاهده فایل‌پیوست 168917

ششم شهریور ماه سال ایکس
ساعت ۱:۴۵ دقیقه ظهر:
یکی بود یکی نبود؛
توی یک روز خوش آب و هوا که نه یک روز گرم که سگ می‌زدی از خونش نمی‌اومد بیرون ثمین و مهسا سوار بر نیسان آبی به سمت محمود آباد حرکت می‌کردن.
مهسا که داشت آهنگ‌های ظبت بالا پایین می‌کرد با خنده پرسید:
- حالا واقعا مجبور بودیم این شکلی بریم تا درسا رو سوپرایز کنیم؟ اونم با این همه گوسفند پشت ماشین که شک دارم واقعاً گوسفند باشن.
ثمین که داشت خواهر و مادر ماشین روبه رویی رو که زیادم غریبه نبود مورد عنایت قرار می‌داد با شنیدن حرف مهسا با آرنج به فضای پشت سرش زد و همراه با چشم غره‌ای که رفت گفت:
- ببین مطمئنم درسا وقتی هم‌نژاد‌های خودش رو ببینه خیلی خوش‌حال میشه.
و با حرص ادامه داد:
- گوسفندهای خوشگلم یکم بع‌بع کنید خاله ببینه.
ساعت ۱:۴۶ دقیقه ظهر
پشت وانت؛
شاهدخت با سمش پشم‌هاش رو خاروند و گفت:
- ویتا عر بزنم صحنه طبیعی‌تر جلوه کنه یا زوده؟
ویتامین سری به نشونه تائید تکون داد و گفت :
- یک...دو...سه... با ذکر گوسفند برینه به این زندگی عررررر!
ساعت ۱:۴۷ دقیقه ظهر
ماشین روبه رویی؛
- یا عربده‌های حضرت رقیه درسا بپیچ که الان همه به فنا می‌رن.
درسا با ترس از توی آینه به عقب نگاه کرد و گفت:
- نفیس‌چی شده؟!
نفیسه دوربین به دست همون‌طور که داشت از صحنه چرخیدن نیسان فیلم می‌گرفت گفت:
- به خدا که من گفتم ماشینو دست اِنیش ندین الان جیمز باند بازی در می‌آره همه رو به بوققق تا ناموص تو بوققق اصلاً بوقققق تو این زندگی
درسا شیشه ماشین داد پایین و با دست علامت داد و هم‌زمان گفت:
- نفیس یک نفیس دو نفیس بگیر فیلمو!
ساعت ۱:۴۹ دقیقه ظهر
وانت؛
انیش با دیدن دست‌های درسا که مثل مرغ پرکنده، شل و ول حرکت می‌کنه؛ با یه چرخش ماشین رو نگه می‌داره و به خودش بابت این ترمز عالی افتخار می‌کنه در حالی که... .
ساعت ۱:۵۰ دقیقه ظهر
پشت وانت؛
شاهدخت در حالی که داره پشم‌های ریخته تو دهنش رو در می‌آره میگه:
- ثمین سگ تو شرفت، عوضی پشم‌های نازنینم رو خوردم.
ویتامین همون‌طور که مشغول جدا کردن سم‌هاش از سم‌های شاهدخت بود گفت:
- کم چرت بگو، مگه پشم‌های خودت بود؟!
شاهدخت که انگاری بهش برخورده گفت:
- پس چی؟! این‌ها ناموس منن، حالا گمشو بریم پایین
ساعت ۱:۵۳ دقیقه‌ی ظهر
ماشین روبه‌رویی؛
نفیس همون‌طور که دوربین رو تا حلق تو چشمش کرده بود گفت:
- به عقاب‌هامون خبر دادی؟!
درسا همون‌طور که داشت با نکبت شده‌ی پشت تلفن رو صحبت می‌کرد صدا رو رو بلندگو گذاشت و گفت:
- از دردر به هاها، به گوشی؟!
به‌جای هانی، کانی جواب داد:
- کاکا به گوشم!
نفیسه که سخت داشت خودش رو با دوربین پا... گسسته می‌کرد جواب داد:
- از نف‌نف به کاکا، پس کجا گم و گور شدین؟
این دفعه هانی که داشت به زور کشیدن موهای کانی، تلفن رو از دستش می‌گرفت گفت:
- از هاها به نف‌نف، دارم با نهایت سرعت عقابی‌مون می‌آیم، سرها به هوا باشه، پاها به زمین باشه‌.
درسا برای تموم کردن صحبت گفت:
- از دردر به هاها، زود بیاین، گوسفندهامون خفه شدن.
ساعت ۲:۰۰ دقیقه ظهر
وانت؛
مهسا مثل کتلت به شیشه‌ی جلوی ماشین چسبیده بود، خودش رو عقب کشید و گفت:
- هوشه! وانتِ‌وانت، می‌خوای بکشیم بگو خودم بیرون بپرم، به دست وانت بریم برام سنگین تموم م... .
هنوز حرفش تموم نشده بود، که دوتا گوسفند از کنار پنجره گفتن:
- بع‌بع!
- عرعر!
ساعت ۲:۰۱ دقیقه ظهر
کنار پنجره؛
شاهدخت یکی کوبید تو سر ویتامین گفت:
- هماهنگ نیستی دیگه، عرعر می‌کنن نه بع‌بع!
ویتامین که مشغول باز کردن در بود گفت:
- خرِ، گوسفند بع‌بع می‌کنه، خر عرعر، خری دیگه نمی‌فهمی.
ساعت ۲:۰۲ دقیقه ظهر
وانت؛
انیش که داشت بحث این دوتا اسکل رو نگاه می‌کرد گفت:
- این رو پیاده کنین دیگه
بعد خودش انگار که داره کیسه‌ی سیب زمینی هول میده، مهسا رو به بیرون هل داد.
ساعت ۲:۰۴ دقیقه ظهر
تو جاده
مهسا که داشت هنگ ک...خل بازی این‌ها رو می‌دید گفت:
- این‌جا چه خبره؟!
امّا قبل این‌که حرفش تموم بشه، با بادی که وزید، سرش رو بالا گرفت.
ساعت ۲:۰۵ دقیقه ظهر
هلیکوپتر؛
هستی که با کانی و هانی داخل هلیکوپتر بود از اون فاصله جیغ زد:
- آماده‌ی پرتاب!
ساعت ۲:۰۶ دقیقه ظهر
تو جاده؛
مهسا که هنوز سرش بالا بود خواست بپرسه منظورش چیه، که با کوبیده شدن یه چیزی تو صورتش رو زمین افتاد.
درسا رو به هستی جیغ زد:
- پنجه‌ت طلا، کاملاً به هدف خورد.
و تازه اون‌جا بود که مهسا با صورت کیکی تونست بادکنک‌های دست بچّه‌ها رو ببینه و نوشته‌ی روشون رو زمزمه کرد:
- زایده شدنت توسط ننه‌ت مبارک!
@MHP
مشاهده فایل‌پیوست 168918
درسا به زودی به دست کوثر به اون دنیا سفر میکنه (خجالت نکشیدی اسمی از من نبود؟!)
تولدت مبارک معاون قشنگمون :)
 
  • خنده
واکنش‌ها[ی پسندها]: DELVIN

ویتامین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Feb
8,748
23,194
مدال‌ها
10
های!
سوپرایز، دافی سوپرایز، داشی سوپرایز، تولده بده بوس وای
اوهای!
سوپرایز، دافی سوپرایز، داشی سوپرایز، اچ‌پی‌دی پارتی با دوستاش
حالا بقیه رو بذگریم.
سلام، سلامتی صاب تول دست جیغ ماچ بغل
نه دیگه جدی بسه.
خب‌خب، می‌خوام به‌طور خلاصه و شفافی بگم که،
زایده شدنت توسط ننه‌ت مبارک همه‌مون باشه. 🫀🫂
 

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,511
مدال‌ها
23

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,348
45,511
مدال‌ها
23
های!
سوپرایز، دافی سوپرایز، داشی سوپرایز، تولده بده بوس وای
اوهای!
سوپرایز، دافی سوپرایز، داشی سوپرایز، اچ‌پی‌دی پارتی با دوستاش
حالا بقیه رو بذگریم.
سلام، سلامتی صاب تول دست جیغ ماچ بغل
نه دیگه جدی بسه.
خب‌خب، می‌خوام به‌طور خلاصه و شفافی بگم که،
زایده شدنت توسط ننه‌ت مبارک همه‌مون باشه. 🫀🫂
با تشکر
 
بالا پایین