فایل شده [آدمک چوبی] از «♡!RAHA کاربر انجمن رمان بوک»

[- OVERDOSE -]

دلنوشته: آدمک چوبی
دلنویس: ♡!Raha
ژانر: عاشقانه؛ تراژدی
ناظر: @NILOFAR
ویراستار: @zahrasolimani
کپیست: @نازی.م

مقدمه: من به فراموشی‌‌ها سپرده شدم.
تنها تو هستی، که مرا به خاطر داری...!
تنها تو به صدایم گوش می‌سپاری!
برایت از چه بگویم؟
از بی‌رحمی روزگار، یا از دل کوچک و تنهایم؟
از بی‌وفایی یار، یا از بغض میان گلویم؟

 

[DELVAN.]

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[ قوانین تایپ دلنوشته]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[ تاپیک درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[ تاپیک درخواست جلد ]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[ تاپیک اعلام پایان دلنوشته]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡​

 

[- OVERDOSE -]

آدمک!
تا کی به انتظارت بنشینم؟
تا کی برایت بنویسم تا بیایی؟
تا کی کنج کلبه، از سرما پاهایم را میان دستانم جمع کنم تا بیایی؟
آدمک بغض دارم، برگرد!

 

[- OVERDOSE -]

آدمک!
من غصه دارم، درد دارم، اشک دارم،
من تو را می‌خواهم!
گر نباشی، خنده معنایی ندارد.
گر نیایی، زندگی تاب ندارد.
آدمک خسته شده‌ام من، برگرد!

 

[- OVERDOSE -]

آدمک!
روزهایی که بودی را به خاطر داری؟
روزهایی که خنده‌هایم از ته دل بود و گریه‌هایم، از سر شوق.
من، به تو نیاز دارم!
آدمک بغض دارم، برگرد!

 

[- OVERDOSE -]

آدمک!
من بی تو، زندگی کردن را بلد نیستم!
زندگی بی تو، همانند سراب است.
درواقع هست، ولی نیست!
زندگی بی تو، سخت ترین مجازاتی است که مرا از پای در می‌آورد.
آدمک خسته شده‌ام من، برگرد!

 

[- OVERDOSE -]

آدمک!
تلخی عشق، کامم را فرا گرفته است.
درد عشق، قلبم را فشرده است.
هجر دوری‌ات، چشمانم را به سفیدی کشانده است!
دیگر در تنم جانی برای عاشقی نیست!
آدمک بغض دارم، برگرد!

 

[- OVERDOSE -]

آدمک!
بیا و تنِ خسته‌ام را در آغوش بکش،
آنگونه که در آغوشت گم شوم!
بیا و دستانِ سردم را بگیر و با گرمی دستانت، محبت را به تک تک سلول‌های بدنم تزریق کن.
آدمک خسته شده‌ام من، برگرد!

 

[- OVERDOSE -]

آدمک!
عاشقی برای تو حسرتی‌ است، که در دلم لانه کرده و قصد بیرون رفتن ندارد.
بیا و داغ به روی دلم نگذار.
بگذار، حسرت به دل نمانم!
آدمک بغض دارم، برگرد!

 

[- OVERDOSE -]

آدمک!
در بازی شطرنج زندگی، کیشم کرده‌ای و من مات به تو مانده‌ام!
تو شاه بودی و من سربازت.
این حقم نبود، که این‌گونه مرا کوچک ببینی!
آدمک خسته شده‌ام من، برگرد!