- Aug
- 6
- 173
- مدالها
- 2
عنوان اثر: آفند درد
نویسنده:masoo
ژانر: تراژدی، عاشقانه، اجتماعی
عضو گپ نظارت (۴) S.O.W
خلاصه:
تنیده شده بود در روزمرگی زندگی که آرامش با فریادِ طوفانی به لرزه در آمد و ورق برگشت. زندگی روی دیگر خود را به او نشان داده، قصد کرد عیار او را بسنجد.
تا آن دم به جز ناز و نعمت را ندیده بود، ولی حال روزگار میخواست صد و هشتاد درجه بچرخد و طعم مشقت را به او بچشاند.
ایستاده میان موج سختیها، به امید طلوع آفتاب خوشبختی، خیرهی آسمان سیاه پیشرویش بود.
نمیدانست در نهایت زندگی به مانند قبل به روی او لبخند خواهد زد یا تا ابد مجبور بود خیرهی چهرهی اخمآلود و پیشانی چین افتادهاش بماند.
مقدمه:
میان بغضی لجوج که چنگ انداخته و گلوی مرا فشار میدهد، گیر افتادهام. نه خفهام میکند و نه رها میشود!
بغضی که هر شب تا مرز آزادی میرود و در نهایت پشیمان شده، ماندن را ترجیح میدهد.
ماندنی که ذره- ذرهی جانم را میگیرد.
مشتاقم که ابر نگاهم ببارد و اندکی از درد رفتنت کم شود؛ ولی گویی غمی که قلبم را محاصره کرده، قصد کوچ به دیار ابدیت را ندارد!
نویسنده:masoo
ژانر: تراژدی، عاشقانه، اجتماعی
عضو گپ نظارت (۴) S.O.W
خلاصه:
تنیده شده بود در روزمرگی زندگی که آرامش با فریادِ طوفانی به لرزه در آمد و ورق برگشت. زندگی روی دیگر خود را به او نشان داده، قصد کرد عیار او را بسنجد.
تا آن دم به جز ناز و نعمت را ندیده بود، ولی حال روزگار میخواست صد و هشتاد درجه بچرخد و طعم مشقت را به او بچشاند.
ایستاده میان موج سختیها، به امید طلوع آفتاب خوشبختی، خیرهی آسمان سیاه پیشرویش بود.
نمیدانست در نهایت زندگی به مانند قبل به روی او لبخند خواهد زد یا تا ابد مجبور بود خیرهی چهرهی اخمآلود و پیشانی چین افتادهاش بماند.
مقدمه:
میان بغضی لجوج که چنگ انداخته و گلوی مرا فشار میدهد، گیر افتادهام. نه خفهام میکند و نه رها میشود!
بغضی که هر شب تا مرز آزادی میرود و در نهایت پشیمان شده، ماندن را ترجیح میدهد.
ماندنی که ذره- ذرهی جانم را میگیرد.
مشتاقم که ابر نگاهم ببارد و اندکی از درد رفتنت کم شود؛ ولی گویی غمی که قلبم را محاصره کرده، قصد کوچ به دیار ابدیت را ندارد!
آخرین ویرایش توسط مدیر: