وقتی پدر و ها و مادر ها از خاطرات قدیم صحبت میکنند از مهر و محبت و نزدیکی دل ها همه چیز مثل قصه ها میاند ، جادوییی و عجیب ، مهمانی های شلوغ ، عید نورروز پر رفت و آمد ، بازی و آبتنی در حوض آبی حیاط … اما چیز دیگری که شاید برای نسل ما افسانه شود از آن هم عجیب تر است ، آسمان آبی ، آسمان زلال با لکه های ابر سفید و خورشید تابان … این تصویر شاید برای نسل بعدی ما عجیب باشد.
نسلی که هر روز و هر روز آسمان را تیره تر و پر غبار تر میبیند . نسلی که تصویرش از ابر ، ابرهای خاکستری تیره است که جلو نورخورشید را گرفته است نه نه ابرهای سفید و انبوه زیبا . خشکسالی ، آلودگی و آسمان تیره هدیه ما و نسل های گذشته به آیندگان است.
آنها از ما خواهند پرسید چرا همه زیبایی های طبیعیت از سرسبزی جنگل ها ، آبی زلال رودخانه ها و آبی بی کران آسمان را با خودخواهی و زیاده طلبی خودمان از بین بردیم ؟؟ از ما سوال خواهند کرد که آیا هیچ راهی برای حفظ منابع طبیعی مثل دریا ها ، دشت ها و کوه ها وجود نداشت ؟؟
و آن روز پاسخ به این سوال دردناک سخت خواهد بود.
همه ما نسبت به طبیعتی که در آن پرورش یافته ایم مسولیم ، درست مثل دامن پر مهر مادری که ما رد خود پرورانده است. طبیعت مادر ماست ، طبیعت آرامش بخش و پناه ماست وقتی از شلوغی ها و گرفتاری ها و روزمرگی ها به ان پناه میبریم .
مثلا کسی که قرار است ماشین بسازد ماشین های استاندارد بسازد ، کسی که بنزین تولید میکند بنزین استاندارد تولید کند ، کسی از روی خودخواهی به صورت تک سرنشین در شهر رفت و آمد نکند. شهرداری وضعیت مترو و اتوبوس و تاکسی را بهبود دهد و همه از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنند. کارخانه ها از ماشین آلات سالم و جدید استفاده کنند تا این همه آلودگی درست نکنند و خلاصه هر کسی وظیفه اش را درست انجام دهد.