جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

همگانی آیینه منو قضاوت کرد... .

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مطالب طنز توسط ZAHHRA با نام آیینه منو قضاوت کرد... . ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 235 بازدید, 8 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته مطالب طنز
نام موضوع آیینه منو قضاوت کرد... .
نویسنده موضوع ZAHHRA
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط حیات
موضوع نویسنده

ZAHHRA

سطح
2
 
{ارشد بخش عمومی}
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
ویراستار انجمن
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
3,027
16,383
مدال‌ها
6
فرض کن آیینه‌ات یا آیینه آسانسور یا حتی ویترین مغازه‌ای که از جلوش رد شدی، امروز زبان باز کرده و یک جمله درمورد تو گفته.
اون جمله چی بود؟
می‌تونه طعنه‌آمیز، صمیمی، عاشقانه، عمیق یا حتی بامزه باشه.



"اختصاصی اینجانب"
 
موضوع نویسنده

ZAHHRA

سطح
2
 
{ارشد بخش عمومی}
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
همیار سرپرست ادبیات
همیار سرپرست کتاب
ویراستار انجمن
منتقد ادبیات
ناظر کتاب
ناظر تایید
گوینده آزمایشی
Nov
3,027
16,383
مدال‌ها
6
آیینه با پوزخند گفت:
- نگو دوباره گول ظاهر آدما رو خوردی!
 

FROSTBITE

سطح
5
 
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
2,900
9,282
مدال‌ها
4
آیینه، با صدایی آروم و دل‌نگران گفت:
«عوض شدی... دیگه اون دختر شاد و کودکانه نیستی. سکوت سردی توی نگاهت نشسته، اما مهربونی هنوز ته دلت زنده‌ست. خسته‌ای، دلگیری، ولی ایستادی—محکم‌تر از قبل. سرد شدی، اما یخ نزدی. و همین یعنی آینده‌ت، هرچند سرد، روشنه. تو از دل تاریکی، موفق بیرون میای.»
 

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
طراح آزمایشی
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,635
16,947
مدال‌ها
10
با غمی عجیب بهم گفت:
- چیکار کردی با خودت که آنقدر پریشونی؟
 

نیهان

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
Mar
175
2,189
مدال‌ها
2
آینه آسانسور با یه لحن شیطنت‌آمیز:

- نمی‌دونم چرا، ولی حس می‌کنم امروز قراره یه اتفاق هیجان‌انگیز برات بیفته! یا شاید فقط منم که دوست دارم تو رو خوشحال ببینم.
 

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
مدیر تالار کمیک
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کمیک
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
Jun
3,071
17,567
مدال‌ها
6
آینه؛
+ باز شروع کردی مگه قرار نبود تمومش کنی؟! مگه قول نداده بودی که دوباره این کارو نکنی!
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین

0titi0

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Oct
109
279
مدال‌ها
2
نگاهی به آینه رو به رویم انداختم.
انگار زمان ایسناد و تصویر در اینه به حرکت در آمد روی شانه‌ام زد و آهسته گفت:
ـ من خسته شدم؛ تو خسته نشدی؟
چقدر دیگه میخوای ادامه بدی؟
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین

حیات

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Oct
66
1,775
مدال‌ها
2
اینه با تاسف:
- چرا گیاه‌خوار نمیشی تا مجبور به زجر کشیدن تو باشگاه‌ها نباشی!؟
 
  • خنده
واکنش‌ها[ی پسندها]: 0titi0
بالا پایین