FROSTBITE
سطح
5
همیار سرپرست ادبیات
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست ادبیات
مدیر تالار عکس
منتقد ادبیات
ناظر ادبیات
طراح آزمایشی
مترجم انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
- Jul
- 2,810
- 8,769
- مدالها
- 4
زمزمهای از ته دل
در دلهای خسته، جایی هست که هنوز روشنایی کوچکی میسوزد؛ نوری که با تمام خاموشیها سازگار نمیشود.
گاهی در میانهی شبهای طولانی، وقتی سکوت به استخوان جان نفوذ میکند، صدایی آرام از درون برمیخیزد؛ صدایی که نه از دنیا میآید و نه از ذهن، بلکه از عمق روحی برمیخیزد که سالهاست زیر بار دردها و ناکامیها هنوز ایمانش را از دست نداده است.
آن صدا، زمزمهی خداست. نه خدایی که در کتابها تعریفش کردهاند، بلکه خدایی که با اشکهایت آشناست، با سکوتت کنار آمده، و در بیکسیهایت نفس کشیده است. خدا در نگاه دلهای خسته، پناهی نیست که باید به دنبالش دوید؛ او خودِ حضور است.
مثل نوری که وقتی چشمانت را میبندی تازه میبینیاش، یا مثل نسیمی که فقط وقتی از دویدن میایستی، خنکایش را حس میکنی.
دلهای خسته خدا را در آرامش نمیجویند، بلکه در همان لحظهای که میخواهند تسلیم شوند، او را مییابند.
آنگاه درمییابند که خستگیشان مقدس بوده، اشکهایشان راهی به او باز کرده و شکستهایشان زبانی شده برای گفتوگویی صادقانهتر با خالقشان.
در دلهای خسته، جایی هست که هنوز روشنایی کوچکی میسوزد؛ نوری که با تمام خاموشیها سازگار نمیشود.
گاهی در میانهی شبهای طولانی، وقتی سکوت به استخوان جان نفوذ میکند، صدایی آرام از درون برمیخیزد؛ صدایی که نه از دنیا میآید و نه از ذهن، بلکه از عمق روحی برمیخیزد که سالهاست زیر بار دردها و ناکامیها هنوز ایمانش را از دست نداده است.
آن صدا، زمزمهی خداست. نه خدایی که در کتابها تعریفش کردهاند، بلکه خدایی که با اشکهایت آشناست، با سکوتت کنار آمده، و در بیکسیهایت نفس کشیده است. خدا در نگاه دلهای خسته، پناهی نیست که باید به دنبالش دوید؛ او خودِ حضور است.
مثل نوری که وقتی چشمانت را میبندی تازه میبینیاش، یا مثل نسیمی که فقط وقتی از دویدن میایستی، خنکایش را حس میکنی.
دلهای خسته خدا را در آرامش نمیجویند، بلکه در همان لحظهای که میخواهند تسلیم شوند، او را مییابند.
آنگاه درمییابند که خستگیشان مقدس بوده، اشکهایشان راهی به او باز کرده و شکستهایشان زبانی شده برای گفتوگویی صادقانهتر با خالقشان.