- Nov
- 826
- 3,500
- مدالها
- 1
به لحاظ نظری، سلسله مراتب فئودالی، یعنی ردهبندی اربابان و دستنشاندهها، به شکل یک هرم درمیآمد که پادشاه در راس آن بود. در ردهٔ بعد از پادشاه دستنشاندههای شخصی او بودند، که خودشان اربابان دستنشاندههای زیردستشان بودند. این هرم به پایین ادامه مییافت تا دستنشاندههای بدون دستنشانده میرسید.
در این سلسله مراتب دستنشاندههای ردههای مختلف تفاوت بسیاری داشتند. برای مثال در فرانسه این سلسله میتوانست شامل یک دوک بزرگ با درآمد سالانه ده هزار لیور تا ارباب کوچک یک قلعه با یک یا دو شوالیه به عنوان دستنشانده و کمتر از ۵۰۰ لیور عایدی سالانه باشد. در قعر هرم نیز شوالیههایی بودند که ارباب کسی جز رعایا به حساب نمیآمدند و تنها تیول آنها یک خانه و چند مزرعه بود که دهقانان در آن ساکن بودند و از اجاره هر کدام از آنها ۲۵ لیور یا کمتر نصیبشان میشد.[۹]
اما در عمل، نظام فئودالی هیچگاه چنین منظم نبود. اولاً نظم و ترتیب هرمی ایجاب میکند که هر چه نجیبزادهای در سلسله مراتب فئودالی جایگاه بالاتری داشته باشد، از قدرت بیشتری نیز برخوردار باشد. اما واقعیت این بود که دستنشاندهها غالباً قدرتمندتر از اربابانشان بودند. در واقع ممکن بود دستنشاندهٔ یک پادشاه بیشتر از خود او قدرت داشته باشد.
با رشد فئودالیسم، برخی دستنشاندهها به بیش از یک ارباب سوگند وفاداری یاد میکردند، چون میخواستند از بیشتر از یک تیول درآمد داشته باشند. نتیجه این بود که این نجبا در سلسله مراتب فئودالی در یک زمان سطوح مختلفی را اشغال میکردند.
این سوگندهای چندجانبه به سردرگمی زیادی منجر میشد، به ویژه هنگامی که چندین ارباب به کمک یک دستنشانده نیاز پیدا میکردند. برای روشن شدن این که کدام سوگند وفاداری مقدم است، اربابی، لیج یا ارباب اصلی دستنشانده میشد که فرمانروا نامیده میشد. فرمانروا شخصی بود که دستنشانده نخست به او سوگند وفاداری یاد کرده بود و بنابراین مقدم بر ارباب بود.
اصلاحات فئودالی همه برای سامان بخشیدن به وفاداریها شکل گرفت اما هیچیک کارایی و موفقیت نداشت. سرانجام بسیاری از نجبا دریافتند که اگر سرباز کافی در اختیار داشته باشند لازم نیست نگران سوگندهای وفاداری باشند.
در عوض میتوانستند به جنگ دیگر اشراف یا نجبا بروند و املاکی را که میخواهند متصرف شوند. هیچ سنت و قانون و دادگاهی توانایی پایان بخشیدن به این جنگهای خصوصی را که باعث اسراف نیرو، زمان و منابع زیاد مادی میشد، نداشت.
در این خصومتهای خصوصی، فئودالهای رقیب که غالباً در پناه برج و باروهای خود در امان بودند، در یک «جنگ دیوانهوار» برای به حداقل رساندن عایدی اقتصادی طرف مقابل اقدام به کشتار و مثله کردن رعایا به عنوان قربانیان اصلی یا از بین بردن مزارع و باغات یکدیگر مینمودند، تا دشمن را به ورطه نابودی بکشانند[۱۰]
در این سلسله مراتب دستنشاندههای ردههای مختلف تفاوت بسیاری داشتند. برای مثال در فرانسه این سلسله میتوانست شامل یک دوک بزرگ با درآمد سالانه ده هزار لیور تا ارباب کوچک یک قلعه با یک یا دو شوالیه به عنوان دستنشانده و کمتر از ۵۰۰ لیور عایدی سالانه باشد. در قعر هرم نیز شوالیههایی بودند که ارباب کسی جز رعایا به حساب نمیآمدند و تنها تیول آنها یک خانه و چند مزرعه بود که دهقانان در آن ساکن بودند و از اجاره هر کدام از آنها ۲۵ لیور یا کمتر نصیبشان میشد.[۹]
اما در عمل، نظام فئودالی هیچگاه چنین منظم نبود. اولاً نظم و ترتیب هرمی ایجاب میکند که هر چه نجیبزادهای در سلسله مراتب فئودالی جایگاه بالاتری داشته باشد، از قدرت بیشتری نیز برخوردار باشد. اما واقعیت این بود که دستنشاندهها غالباً قدرتمندتر از اربابانشان بودند. در واقع ممکن بود دستنشاندهٔ یک پادشاه بیشتر از خود او قدرت داشته باشد.
با رشد فئودالیسم، برخی دستنشاندهها به بیش از یک ارباب سوگند وفاداری یاد میکردند، چون میخواستند از بیشتر از یک تیول درآمد داشته باشند. نتیجه این بود که این نجبا در سلسله مراتب فئودالی در یک زمان سطوح مختلفی را اشغال میکردند.
این سوگندهای چندجانبه به سردرگمی زیادی منجر میشد، به ویژه هنگامی که چندین ارباب به کمک یک دستنشانده نیاز پیدا میکردند. برای روشن شدن این که کدام سوگند وفاداری مقدم است، اربابی، لیج یا ارباب اصلی دستنشانده میشد که فرمانروا نامیده میشد. فرمانروا شخصی بود که دستنشانده نخست به او سوگند وفاداری یاد کرده بود و بنابراین مقدم بر ارباب بود.
اصلاحات فئودالی همه برای سامان بخشیدن به وفاداریها شکل گرفت اما هیچیک کارایی و موفقیت نداشت. سرانجام بسیاری از نجبا دریافتند که اگر سرباز کافی در اختیار داشته باشند لازم نیست نگران سوگندهای وفاداری باشند.
در عوض میتوانستند به جنگ دیگر اشراف یا نجبا بروند و املاکی را که میخواهند متصرف شوند. هیچ سنت و قانون و دادگاهی توانایی پایان بخشیدن به این جنگهای خصوصی را که باعث اسراف نیرو، زمان و منابع زیاد مادی میشد، نداشت.
در این خصومتهای خصوصی، فئودالهای رقیب که غالباً در پناه برج و باروهای خود در امان بودند، در یک «جنگ دیوانهوار» برای به حداقل رساندن عایدی اقتصادی طرف مقابل اقدام به کشتار و مثله کردن رعایا به عنوان قربانیان اصلی یا از بین بردن مزارع و باغات یکدیگر مینمودند، تا دشمن را به ورطه نابودی بکشانند[۱۰]