فایل شده از خاک تا افلاک| Nafiseh_H

[Nafish.H]

عنوان: از خاک تا افلاک
نویسنده: Nafiseh_H
ژانر: عاشقانه
ویراستار: YASNA
کپیست: @Tifani
خلاصه:
- تو ولم کردی... دیگه دوستم نداری!
+ وسوگند به روز وقتی نور می‌گیرد، و به شب وقتی آرام می‌گیرد من نه ولت کردم و نه با تو دشمنی‌ کرده‌ام! ضحی، آیه‌ی ۱،۲،۳
- پس... پس چرا دیگه حواست به من نیست؟
+ اگر برگردی می‌بینی دست‌هام برای تو بازه، بنده‌ی من!

 

[Nafish.H]

- مشکل من حل شدنی نیست... .
+ لا تقنطو من رحمت‌الله، از رحمت من ناامید نشو!
- ولی اون غیر‌ممکنه... اصلاً چه‌جوری ممکنه؟
+هیچ چیزی غیر ممکن نیست؛

***

- هیچ‌کَس من رو دوست نداره... .
+ ولی من تورو دوست دارم، فقط کافیه یه بار صدا بزنی تا ده قدم سمتت بردارم!

***

- اون ولم کرد... حتی دیگه حاضر نیست به حرف‌ها و بدبختیام گوش بده!
+ من نه تنها می‌شنوم بلکه حلال مشکلاتت هم هستم؛ به سمتم بیا... .

***

- حاضر نشد بهم یه فرصت دیگه بده... واسه‌ی جبران... .
+ من آمرزنده‌ی گناهم، کافیه فقط یه بار معذرت بخوای... من همه‌ی لک‌هات رو پاک می‌کنم.

***

- هیچ‌کَسی بدبختی‌هایی که کشیدم رو ندید، الان همه من رو سر زنش می‌کنند... ولی من فقط تنها بودم، همین!
+ بی‌شک پروردگار تو بر همه چیز بینا و داناست، من پشتتم، غمت نباشه... .

***

- مامان دیشب بخاطر تبم چشم رو هم نگذاشت، قربونش برم صبح چشم‌هاش قرمزِ قرمز بود... .
+ محبتی که خداوند نسبت به بنده‌ش داره هزاران برابر بیشتر از محبت مادر به فرزندشه، بنده‌ی من؛ آگاه باش که بیشتر از مادر نزد من محبوبی!

***

- خدایا کی تموم میشه؟ دیگه طاقت ندارم، این همه سختی... این همه بدبختی... اصلا هواست هست؟!
+ یه نگاه به گذشته بندازی می‌بینی پس از هر سختی آسانی‌ست، و سخن‌ پروردگارت سندی‌ برای باور کردنه... اِنَّ مَعَ‌العُسرِ یُسراً... .

***

- کسی من رو درک نمی‌کنه، حتی همه پشتم رو خالی کردن، مامان، بابا... حتی بابا بزرگ... می‌بینی خداجون؟ اصلاً آدم‌هات چه‌قدر با معرفت و خوبن... .
+ با کنایه حرف نزن، آیا من برای تو کافی نیستم؟!

***

- مگه خودت نگفتی و اُدعو اَستَجِب لَکُم پس چرا اجابتم نمی‌کنی؟ چرا بهم نه میگی؟!
+ پروردگارت هیچ‌وقت در جواب بنده‌اش "نه" نمیگوید، بدان و آگاه باش استجابتت می‌کنم با "چشم" "کمی صبر کن" و "پیشنهاد بهتری دارم"!

***

- هیشکی هم چیزای شکسته رو دوست نداره، دل منم شکسته، آن‌قدر تنهام که نگو... .
+ هرجا دلی شکسته اون خونه‌ی منه، خدای تو دل‌های شکسته رو گرون‌تر می‌خره چون فقط وقتی دل بنده‌م می‌شکنه یاد من میفته... غمت نباشه که دلتو خریدم!

***

- عاشق شدم ولی همه میگن عشق گناهه، خب... خب دست خودم که نبود، کنارش آرومم و دوستش دارم!
+ برای شما جفت‌هایی خلق کردیم که کنار هم آروم باشین و به هم محبت کنین... عشق مقدسه، مثل عشق من به تو!

***

- وقتی باهات حرف می‌زنم خیلی اروم میشم، چون مطمئنم نه حرفم رو به یکی دیگه میگی و نه سرزنشم می‌کنی، فقط می‌شنوی و کمکم می‌کنی.
+ منتظرم باز هم پیشم بیای.

***

- مگه نمی‌گی بنده‌هات رو دوست داری؟ پس چرا کاری می‌کنی که ناراحت بشیم، زجر ببینیم و غمگین بشیم؟ اصلاً چرا تو احساس غم رو آفریدی؟
+ بنده‌‌ی من وقتی خوش‌حاله یاد من نمی‌افته، شکر گزار نیست اما هنگام ناراحتی صدام می‌زنه و یادمه... ازم کمک می‌خواد گرچند غم و مصیبت نتیجه‌ی اعمال خودتونه اما من دوست دارم صدام بزنید و باهام حرف بزنید، غم و مصیبت پله‌کان من تا شماست... باهام حرف بزنین.

***

- یعنی اگه یه بار بگم ببخشید تمومه؟
+ اصلاً حرف نزن، فقط پشیمون باش همه چی حله‌‌‌، بخشیده شدی!

***

- نتیجه‌ی این همه بدبختی چیه؟
+ اسمش آزمایشه، دوستت داشتم که واسه‌ی آزمایش سراغ تو اومدم، تا اگرم نخوای با ناراحتی‌ت گناهت رو ببخشم، پاداشش رو خواهی دید‌‌‌... .

***

- دلم گرفته... .
+ لا تحزن، ان‌الله معنا... .

***

- واقعاً توبه کنم می‌بخشیم؟ میرم بهشت؟
+ آره، کافیه یه بار صدام بزنی... .
- مرسی خداجون مرسی!

***

اگر آنهائی که به من پشت کرده اند می دانستند که من چه اندازه انتظار دیدن آنها را می کِشم و چه مقدار مشتاق توبه و بازگشت آنها هستم هر آینه از شدت شور و شوق نسبت به من جان می دادند و تمام بندبند تن‌شات از عشق من از هم می‌گستت!

چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱
۸:۳۷ صبح؛
نفیسه؛اچ​

 

[HAN]

@Nafiseh_H​