همگانی از طنز ترین اتفاقاتتون توی مدرسه...!
- نویسنده موضوع isabella
- تاریخ شروع
اطلاعات موضوع
- Feb
- 4,146
- 9,134
- مدال‌ها
- 4
یه بار شب دیر خوابیده بودم دیر رفتم مدرسه
معاون گفت چرا دیر اومدی؟
دوم ابتدایی بودم فکر کنم چون خودم یادم نمیاد، مامانم تعریف میکنه
دیدم چیزی پیدا نکردم لباسشویی‌مون اونموقع خراب بود مامانم اون چند روز و خودش لباس‌ها رو می شست همین یادم افتاده گفتم شما گفتین به مامانتون کمک کنین من دیشب تا نصفه شب لباس می شستم
زنگ زده بودن به مامانم که این چه وضعشه بچه مگه کودک کاره مجبورش می‌کنی لباس بشوره
هیچی دیگه آبروم رفت، دروغمم در اومد 😐😂
معاون گفت چرا دیر اومدی؟
دوم ابتدایی بودم فکر کنم چون خودم یادم نمیاد، مامانم تعریف میکنه
دیدم چیزی پیدا نکردم لباسشویی‌مون اونموقع خراب بود مامانم اون چند روز و خودش لباس‌ها رو می شست همین یادم افتاده گفتم شما گفتین به مامانتون کمک کنین من دیشب تا نصفه شب لباس می شستم
زنگ زده بودن به مامانم که این چه وضعشه بچه مگه کودک کاره مجبورش می‌کنی لباس بشوره
هیچی دیگه آبروم رفت، دروغمم در اومد 😐😂
آخرین ویرایش:
- Mar
- 553
- 3,545
- مدال‌ها
- 4
هیچی با بچه ها جمع میشدیم یه میکروفون توی کمد کلاس بود خیلی صدا نمیداد ولی خب با اون فوش میدادیم اهنگ میخوندیم یه بار من داشتم شعار میدادم که...
معلم... اگه درس بده باید تقاص پس بده یهو پشت سرم دیدمش ولی خب ضایع شدم ولی چیزی نگفت فقط یه جوری نگام کرد که گرخیدم
معلم... اگه درس بده باید تقاص پس بده یهو پشت سرم دیدمش ولی خب ضایع شدم ولی چیزی نگفت فقط یه جوری نگام کرد که گرخیدم
