- Oct
- 3,422
- 12,343
- مدالها
- 4
هفدهم دی ماه شب کابوسواری بود و هست
حاجرضایی اظهار داشت: وقتی آن اتفاق (مرگ) برای آقا تختی افتاد من کارمند بانک بودم، از بانک که بیرون آمدم دیدم خیابان یک شکلی است. شعبه خیابان نادری بودم، تا سر چهارراه استانبول پیاده آمدم و رسیدم به کیوسک، همه چیز تمام شد، مثل آوار خبر، روی سرم ریخت. خیلیها را دیدم که گریه میکردند. شب وحشتناک و کابوسواری بود و هنوز هم هست. زمستان بود، ما همیشه در این فصل کرسی میگذاشتیم، نشستم زیر کرسی و گریه کن، و بعد دوستانی که کشتی میگرفتند، گفتند تمام سالنهای کشتی تعطیل شده و کسی تمرین نمیکند. مرگش خیلی شوکآور و تکاندهنده بود و سالها گذشت. اغراق نمیکنم ولی در این 56 سال هر بار که به هفدهم دی ماه رسیدیم، اذیت میشوم. او مرد بزرگی بود که چه چیزهایی ازش خودم در کشتی دیده بودم و چه چیزها که از او شنیده بودم.
حاجرضایی اظهار داشت: وقتی آن اتفاق (مرگ) برای آقا تختی افتاد من کارمند بانک بودم، از بانک که بیرون آمدم دیدم خیابان یک شکلی است. شعبه خیابان نادری بودم، تا سر چهارراه استانبول پیاده آمدم و رسیدم به کیوسک، همه چیز تمام شد، مثل آوار خبر، روی سرم ریخت. خیلیها را دیدم که گریه میکردند. شب وحشتناک و کابوسواری بود و هنوز هم هست. زمستان بود، ما همیشه در این فصل کرسی میگذاشتیم، نشستم زیر کرسی و گریه کن، و بعد دوستانی که کشتی میگرفتند، گفتند تمام سالنهای کشتی تعطیل شده و کسی تمرین نمیکند. مرگش خیلی شوکآور و تکاندهنده بود و سالها گذشت. اغراق نمیکنم ولی در این 56 سال هر بار که به هفدهم دی ماه رسیدیم، اذیت میشوم. او مرد بزرگی بود که چه چیزهایی ازش خودم در کشتی دیده بودم و چه چیزها که از او شنیده بودم.