مجموعه اشعار اشعار انوری

[mobina01]

ک.س نیست غم اندوخته‌تر زین که منم
با درد تو آموخته‌تر زین که منم

گفتی که نه‌ای به عشق درپخته هنوز
خامی چه کنی سوخته‌تر زین که منم

 

[mobina01]

آخر دل من به وصل پیروز نشد
شایستهٔ صحبت دل‌افروز نشد

دردا که به عشوه روز عمرم زغمش
شب گشت و شب فراق او روز نشد

 

[mobina01]

ای دل یارت که سر به سر کبر و منیست
بازیچهٔ غمزه‌اش پیمان شکنیست

سودای لب چنین کسی نتوان پخت
با خویشتن آی این چه بی‌خویشتنیست

 

[mobina01]

دل هرچه ز بد دید پسندید از تو
وز جمله جهان برید و نبرید از تو

گفتی که نبیند دلت از من غم هجر
دیدی که به عاقبت همان دید از تو

 

[mobina01]

ای دوست‌تر از جانم زین بیش مرنجانم
مگذر ز وفاداری مگذار برین سانم

جان بود و دلی ما را دل در سر کارت شد
جان مانده چه فرمایی در پای تو افشانم

 

[mobina01]

مرا دانی که بی‌تو حال چونست
به هر مژگان هزاران قطره خونست

تنم در بند هجر تو اسیرست
دلم در دست عشق تو زبونست

غم عشق تو در جان هیچ کم نیست
چه جای کم که هر ساعت فزونست

به وجهی خون همی بارم من از دل
که در عشق توام غم رهنمونست

اگر بخشود خواهی هرگز ای جان
بر این دل جای بخشایش کنونست

 

[mobina01]

مرا دانی که بی‌تو حال چونست
به هر مژگان هزاران قطره خونست

تنم در بند هجر تو اسیرست
دلم در دست عشق تو زبونست

غم عشق تو در جان هیچ کم نیست
چه جای کم که هر ساعت فزونست

به وجهی خون همی بارم من از دل
که در عشق توام غم رهنمونست

اگر بخشود خواهی هرگز ای جان
بر این دل جای بخشایش کنونست

 

[mobina01]

جانا اگر به جانت بیابم گران نباشی
جانم مباد اگر به عزیزی چو جان نباشی

عشقت به دل خریدم و حقا که سود کردم
جانم به غم بخر که تو هم بر زیان نباشی

 

[mobina01]

معنای درد هجر از این بیشتر که دانی
از حد گذشت و طاقت ازین بیشتر ندارم

دردا که بر امید وصال تو در فراقت
از من اثر نماند و ز وصلت اثر ندارم

 

[mobina01]

آخر دل من به وصل پیروز نشد
شایستهٔ صحبت دل‌افروز نشد

دردا که به عشوه روز عمرم زغمش
شب گشت و شب فراق او روز نشد