مجموعه اشعار اشعار انوری

[Mahi.otred]

ای گشته ضمیر چون بهشت از یادت

انگیخته دولت جهان دل شادت

ای روز جهان مبارک از دولت تو

روز نو و سال نو مبارک بادت

 

[Mahi.otred]

بوطالب نعمه ای سپهرت طالب

بر تابش آفتاب رایت غالب

در دور زمانه یادگاری نگذاشت

بهتر ز تو گوهری علی بوطالب

 

[Mahi.otred]

ای هجر مگر نهایتی نیست ترا

وی وعدهٔ وصل غایتی نیست ترا

ای عشق مرا به صد هزاران زاری

کشتی و جز این کفایتی نیست ترا

 

[Mahi.otred]

نه صبر به گوشه‌ای نشاند ما را

نه عقل به کام دل رساند ما را

چون یار ز پیش می‌براند ما را

کو مرگ که زین باز رهاند ما را

 

[mobina01]

مجموعه اشعار انوری .

✓مدیریت تالار شعر

 

[mobina01]

ما را به جز از نیاز هیچ چیز نماند
در کیسهٔ عقل نقد تمییز نماند

گه گاه به آب دیده دل‌خوش شدمی
چندان بگریستم که آن نیز نماند

 

[mobina01]

با آنکه غم عشق تو از من جان برد
وان جان به هزار درد بی‌درمان برد

تا دسترسی بود مرا در غم تو
انگشت به هیچ شادی نتوان برد

 

[mobina01]

ای ماه تمام! برنیایی آخر
جانی که همی رخ ننمایی آخر

چون جان به لطافت و چو ماهی به جمال
جان من و ماه من! کجایی آخر؟

 

[mobina01]

دل در غم تو گر به مثل جان نبرد

سر در نارد به صبر و فرمان نبرد

زان می‌ترسم که عمر کوتاه دلم

این درد دراز را به پایان نبرد

 

[mobina01]

ای دوست‌تر از جانم زین بیش مرنجانم

مگذر ز وفاداری مگذار برین سانم

جان بود و دلی ما را دل در سر کارت شد

جان مانده چه فرمایی در پای تو افشانم

من با تو جفا نکنم تو عادت من دانی

با من تو وفا نکنی من طالع خود دانم

با دلشده‌ی مسکین چندین چه کنی خواری

ای کافر سنگین‌دل آخر نه مسلمانم

بشکست غمت پشتم با این همه عزم آنست

تا جان بودم در تن روی از تو نگردانم