مشاعره اشعار حافظ

[mobina01]

من اگر کام روا گشتم و خوش دل چه عجب
مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند

 

[BALLERINA]

من اگر کام روا گشتم و خوش دل چه عجب
مستحق بودم و این ها به زکاتم دادند

در محفلی که خورشید اندر شمار ذره ست
خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد:)"!

 

[mobina01]

در محفلی که خورشید اندر شمار ذره ست
خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد:)"!

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش

 

[BALLERINA]

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش

شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جستم
رخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم:)"!

 

[mobina01]

منعم نکن ز عشق وی ای مفتی زمان
معذور دارند که تو او را ندیده‌یی

 

[amir mohamad]

منعم نکن ز عشق وی ای مفتی زمان
معذور دارند که تو او را ندیده‌یی

یا رب آن زاهد خودبین که به جز عیب ندید
دود آهیش در آیینهٔ ادراک انداز

 

[پایان]

ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

 

[amir mohamad]

آن دم که با تو باشم یک سال هست روزی
وان دم که بی تو باشم یک لحظه هست سالی

چون من خیال رویت جانا به خواب بینم
کز خواب می‌نبیند چشمم به جز خیالی

 

[پایان]

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت

 

[amir mohamad]

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست