مجموعه اشعار اشعار خیام

[VIXEN]

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده‌ست
این دسته که بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست​

 

[VIXEN]

آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت​

 

[VIXEN]

ای چرخ فلک خرابی از کینه توست
بیدادگری شیوه دیرینه توست
ای خاک اگر سی*ن*ه تو بشکافند
بس گوهر قیمتی که در سی*ن*ه توست​

 

[VIXEN]

ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد​

 

[VIXEN]

این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد​

 

[VIXEN]

این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت​

 

[VIXEN]

افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد​

 

[VIXEN]

گرچه غم و رنج من درازی دارد
عیش و طرب تو سرفرازی دارد
بر هر دو مکن تکیه که دوران فلک
در پرده هزار گونه بازی دارد​

 

[VIXEN]

هر ذره که بر روی زمینی بوده است
خورشید رخی زهره جبینی بوده است
گـرد از رخ آستین بـه آزرم افشان
کـان هم رخ خوب نازنینی بـوده است​

 

[VIXEN]

از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود​