جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

رها شده اشعار راز اثر تابان دخت

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته فرهنگ و ادب توسط تابان دخت با نام اشعار راز اثر تابان دخت ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 277 بازدید, 10 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته فرهنگ و ادب
نام موضوع اشعار راز اثر تابان دخت
نویسنده موضوع تابان دخت
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط تابان دخت
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,132
14,833
مدال‌ها
2
نام‌ اثر: راز
نام نویسنده: تابان دخت
قالب شعر: شعر نو ،نیمایی
مقدمه:
زندگی در گذر است
عشق ها زود گذر
در کجا باید گشت
به کجا باید رفت
در پی عشق
در یگ لیوان قهوه داغ؟
یا که در دست منو تو
زیر یک نور چراغ؟
عشق گاهی اینجاست
کنار من و تو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

MHP

سطح
10
 
[ EVP ]
پرسنل مدیریت
معاونت اجرایی
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
Aug
6,312
45,321
مدال‌ها
23
.jpg

با سلام.
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن آثارتان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.

[ قوانین تایپ اشعار ]

پس از ارسال ده پست می‌توانید درخواست جلد برای اشعار خود دهید:

[ تاپیک جامع درخواست جلد ]

پس از گذشت ده پست می‌توانید درخواست تعیین سطح برای اشعارتان بدهید:

[ تاپیک جامع درخواست تگ ]

در صورتی که نمی‌خواهید به نوشتن اشعارتان ادامه دهید در تاپیک زیر اعلام کنید:

[ تاپیک جامع درخواست انتقال اشعار به متروکه ]

شاعران دقت کنند در صورتی که دو ماه تاپیکشان آپدیت نشود تاپیک به متروکه انتقال پیدا می‌کند.

[ مدیریت تالار شعر ]
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,132
14,833
مدال‌ها
2
قلب آدم به نوزاد میماند
نوزاد تا زمین نخورد
رسم راه رفتن نمی اموزد
تا زخمی نشود
ایستادن را یاد نمیگیرد
نوزاد بهانه میگیرد
نوزاد بی قراری میکند
اما بعد از همه اینهاست
که بالغ میشود
پس...
خ*یانت
قلب آدم را تکه تکه
و پاره پاره
نخواهد کرد
بلکه از او قلبی میسازد
که یاد گرفته است
که با اطمینان بیشتر
قدم بردارد
یاد گرفته است که
بی قراری نکند
پس ممنون باشید
از او که خ*یانت میکند
زیرا اوست
که عاقل میکند قلبی را
که بعد از او عاقلانه
رفتار کرده است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,132
14,833
مدال‌ها
2
مرگ یعنی زندگیه کیش و مات

مرگ یک پنجره است با شیشه مات
پشت این پنجره گاهی ویران

گاهی زیبا
مرگ یعنی رهایی از ریا

مرگ یعنی فارغ از هر دنیوی

مرگ یعنی زنده ی بی زندگی

مرگ یعنی...
اکنون تو چه معنی میکنی مرگ را؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,132
14,833
مدال‌ها
2
دخترکی خنده کنان میرقصد
زلف بر باد دهد
خنده بر لب دارد اما!
تلخی خنده هایش را
که میفهمد جز خدا؟
دخترک میدوزد
دخترک میسازد
میشود گریه او
دخترک مینویسد
میشود درد و دلش
اکنون تو بگو تابانا
ته این قصه کجاست؟
راز این دخترک غمزده چیست؟
تابان اگر من باشم
جز نگویم که غم دخترک
این داستان درمان نشود
اما...‌
نیست زخمی که باشد مرحمش
و نباشد جز مرگ درمانش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,132
14,833
مدال‌ها
2
دلم شده است مانند گل های قالی

هر ک.س که از راه میرسد

پایماش خواهد کرد

اما....

هنوز هم زیباست

هنوز هم پابرجاست

هنوز هم پرپر نشده است

ولی...

تدریجی بافتش از بین میرود

تدریجی نابود میشود

و تدریجی میمیرد

و در آخر گوشه ای از یک انبار کوچک

خاک میخورد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,132
14,833
مدال‌ها
2
چرخه عجیبی دارند بغض های من

چه بغض های سهمگینی

که به جای اشک درچشمانم

لبخندی شدند بر لبانم

که تلخیش نه تنها کامم را تلخ

که جانم را به آتش کشاند

و تک تک سلول های قلبم را

خاکستر کرد

و روحم را ذره ذره نابود کرد

و از من آدمی ساخت

با قلبی سنگی

روحی مرده

و احساساتی که زنده نخواهند شد
 
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,132
14,833
مدال‌ها
2
آسمان بغض دارد
دل من ناآرام
در دستم قلم است
مینویسم
میسرایم
از آه ، از اشک
مینویسم درد ها
از غم های نهفته در چشمانم
می سرایم راز ها
راز های کهنه و پوسیده ام
راز هایی که نرفته است
از یاد
راز هایی که فراموش نشدنیست
مینویسم که آرام گیرد دل ناآرامم
آسمان میبارد
بغض من میشکند
رود ها جاری شدند
برروی خاک گونه ام
و اکنون....
آسمان آفتابی است
دلم آرام است
رود ها سد شده اند
اکنون نمایان شده است
رنگین کمان چشم های من
 
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,132
14,833
مدال‌ها
2
ایستاده‌ام
جایی میان قلب
متروکه‌ام
جایی بین خرابه های
یک خانه
ایستاده‌ام
اینجا...
وسط افکار بهم ریخته‌ام
بوی نا آشنایی به مشامم میرسد
و
غربت در سلول‌سلول تنم
رسوخ کرده است
غربت
نه شهر دیگریست
نه کشوری دیگر
غربت اینجاست
اینجاکسی حرف های مرا
نمیفهمد
کسی همدم من نیست
اینجا من مانده‌ام و
من....
اینجا غربت است
 
موضوع نویسنده

تابان دخت

سطح
0
 
سیس ماس
کاربر ممتاز
Oct
2,132
14,833
مدال‌ها
2
گاهی باید پنجره هارا بست
در مقابل طوفان های ویران کننده
گاهی باید گذشت
از بعضی خطا ها
از بعضی آدم ها...
گاهی باید ضعیف بود
در برابر یک بغل
گاهی باید شکست
در مقابل خدایت
گاهی باید خندید
رودر روی غصه ها
گاهی باید بیخیال شد
از یک راز
گاهی باید کمی زندگی کرد
 
بالا پایین